واژه‌نامه

فرهنگ واژگان

همتای پارسی واژگان و ترم‌های فلسفه، گویایی، مزداهی و رایانش به پارسی واژه‌نامه واژه نامه برابر فارسی واژگان و اصطلاحات فلسفه، منطق، مزداهی و رایانه به فارسی فرهنگ واژگان لغات معنی کلمه معادل فارسی کلمات تخصصی و اصطلاحات فلسفه، منطق، ریاضی و کامپیوتر به فارسی پارسی سره گویی سره‌گویی

این سیاهه همواره افزایش و بهبود می‌یابد.
English پارسی ریشه‌شناسی نادرست/ناسره
goal-directed آماجیده هدف‌دار
linguistics زبانشناسی
convey آبرد/آبر حمل کرد/کن
determine آترمید/آترم تعیین کرد/کن
experience آروینید/آروین تجربه کرد/کن
try آزمود/آزمای
test آزمود/آزمای آزمایش کرد/کن
interpret آزندید/آزند تعبیر کرد/کن
relax آسود/آسای
start آغازید/آغاز
initiate آغازید/آغاز
go on آغازید/آغاز
get started آغازید/آغاز
commence آغازید/آغاز
begin آغازید/آغاز
devise آفرید/آفرین
come آمد/آی
teach آموخت/آموز
mix آمیخت/آمیز
combine آمیخت/آمیز ترکیب کرد/کن
associate آهزید/آهز
abstract آهنجید/آهنج انتزاع کرد/کن
bring آورد/آور
hang آویخت/آویز
prove آوینید/آوین اثبات کرد/کن
record آگاشت/آگار ثبت شد/شو
perceive آگرتید/آگرت âgertidan
condemn اراخت/ارازید محکوم شد/شو
inform ازدید/ازد اطلاع داد/ده
fall افتاد/افت
add افزود/افزای
augment افزود/افزای
calculate افمارد/افمار محاسبه کرد/کن
saturate انجالید/انجال اشباع کرد/کن
cast انداخت/انداز
introduce اندرهاخت/اندرهاز معرفی کرد/کن
store اندوخت/اندوز ذخیره کرد/کن
save اندوخت/اندوز ذخیره کرد/کن
think اندیشید/اندیش فکر شد/شو
suppose انگاشت/انگار فرض کرد/کن
posit انگاشت/انگار فرض کرد/کن
assume انگاشت/انگار âgarbidan فرض کرد/کن
pose انگیخت/انگیز سبب گردید/گرد
prompt انگیخت/انگیز
encourage انگیخت/انگیز
stand ایستاد/ایست
lose باخت/باز
remark بازداجید/بازداج ملاحظه کرد/کن
represent بازنمایاند/بازنمای
weave بافت/باف
grow بالید/بال
boast بالید/بال
honor بالید/بال افتخار کرد/کن
develop بالید/بال توسعه داد/ده
fix برجایید/برجای
take برد/بر
carry برد/بر
bear برد/بر حمل کرد/کن
aggregate بردایید/بردای جمع کرد/کن
register برنوسید/برنوس ثبت کرد/کن
decide برگزید/برگزین تصمیم گرفت/گیر
fell برید/بر
cut برید/بر
shut بست/بند
close بست/بند
touch بسود/بسای لمس کرد/کن
modify بهساخت/بهساز اصلاح کرد/کن
be بود/است
were بود/بود
was بود/بود
exist بود/هست وجود داشت/دار
affirm بَردشید/بَردِش,بردشید,بردش Bardešidan, from bar- "upon, to," + deš, → firm, + infinitive suffix -idan. تأیید کرد/کن
filter بیخت/بیز
invade تاخت/تاز حمله کرد/کن
attack تاخت/تاز حمله کرد/کن
translate ترازبانید/ترازبان ترجمه کرد/کن
could توانست/توان
can توانست/توان
pulse تپید/تپ
care تیمارید/تیمار اهمیت داد/ده
move جنبید/جنب حرکت کرد/کن
boil جوشاند/جوشان
seek جویید/جوی
buy خرید/خر
inflect خمید/خم
laugh خندید/خند
sleep خوابید/خواب
rest خوابید/خواب
lie خوابید/خواب
want خواست/خواه
crave خواست/خواه
ask خواست/خواه
read خواند/خوان
have خورد/خور
eat خورد/خور
soak خیساند/خیسان
give داد/ده
have داشت/دار
possess داشت/دار
hold داشت/دار
know دانست/دان
claim داوید/داو ادعا کرد/کن
shine درخشید/درخش
spark درخشید/درخش جرقه زد/زن
invoke دروچید/دروچین متوسل شد/شو
inherit دریگید/دریگ به ارث برد/بر
run دوید/دو
see دید/بین
form دیسید/دیس شکل گرفت/گیر
shape دیسید/دیس شکل داد/ده
drive راند/ران
abandon راچید/راچ ترک کرد/کن
compute رایاند/رایان
deliver رساند/رسان تحویل داد/ده
convey رساند/رسان
arrive رسید/رس
reach رسید/رس
get to رسید/رس
arrive at رسید/رس
come to رسید/رس
go رفت/رو
move رفت/رو
offend رنجید/رنج
resent رنجید/رنج
save رهاند/رهان نجات داد/ده
bear زایید/زای
eliminate زدود/زدا حذف کرد/کن
get sth off زدود/زدای
express زهاوید/زهاو اظهار کرد/کن
serve زوارید/زوار خدمت کرد/کن
execute زکارد/زکار اجرا کرد/کن
subscribe زیرنوشت/زیرنویس
make ساخت/ساز
create ساخت/ساز
build ساخت/ساز
build ساخت/ساز
construct ساخت/ساز
assert ستوارد/ستوار Sotvârdan from sotvâr, ostovâr "firm, reliable," Mid.Pers. awestwâr, ôst "firm, reliable," O.Pers./Av. sta- "to stand; set," (Av. hištaiti, cf. Skt. sthâ- "to stand," Gk. histemi "put, place, weigh," stasis "a standing still," L. stare "to stand"); PIE base *sta- "to stand." تصریح کرد/کن
admire ستود/ستای
quarrel ستیزید/ستیز نزاع کرد/کن
characterize سرشتارید/سرشتار مشخص کرد/کن
characterise سرشتارید/سرشتار مشخص کرد/کن
contact سود/سای لمس شد/شو
feel سُهید/سُه,سهید,سه,را احساس کرد/کن
leave سپارد/سپار
flow شارید/شار
rush شتافت/شتاب
become شد/شو
get to شد/شو
become شد/شو
wash شست/شوی
count شمرد/شمر
hear شنید/شنو
break شکست/شکن
wait شکیبید/شکیب منتظر بود/باش
commit فرستاد/فرست
send فرستاد/فرست
get sth off فرستاد/فرست
get off فرستاد/فرست
govern فرشایید/فرشای اداره شد/شو
sell فروخت/فروش
deduce فروهاخت/فروهاز نتیجه‌گیری کرد/کن
mistake لغزید/لغز اشتباه کرد/کن
stay ماند/مان
pass away مرد/میر
die مرد/میر
dub نامید/نام
call نامید/نام
lack نستید/نست فاقد بود/هست
sit نشست/نشین
seat نشست/نشین
present نمایاند/نمای ارائه داد/ده
write نوشت/نویس
drink نوشید/نوش
observe نپاهید/نپاه ne•pâhidan مشاهده کرد/کن
refuse نپذیرفت/نپذیر
map نگاشت/نگار
depict نگاشت/نگار
deny نیارد/نیار انکار کرد/کن
conduct هاخت/هاز هدایت کرد/کن
conjecture هاشنید/هاشن حدس زد/زن
consist هانسید/هانس Hânesidan, literally "to put together," from prefix hâ-, → com-, + nesidan "to put, place," variant of nehidan, nehâdan "to put, place," → position. تشکیل شد/شو
generalize هروینید/هروین تعمیم داد/ده
generalise هروینید/هروین تعمیم داد/ده
make up همساخت/همساز
constitute همساخت/همساز تشکیل داد/ده
compare همسنجید/همسنج مقایسه کرد/کن
compose همنهاد/همنه
occupy هَگید/هَگ,هگید,هگ اشغال کرد/کن
analyse واکاوید/واکاو تحلیل کرد/کن
discriminate واکربید/واکرب Vâkarbidan, from prefix vâ-, → dis-, + karb-, related to stem qarb- in qarbâl, qalbur, gerbâl "sieve," probably related to PIE root *krei- "to sieve," as above.
invert واگشت/واگرد
define ویمندید/ویمند تعریف کرد/کن
imagine وینارد/وینار تصور کرد/کن
specify ویژید/ویژ مشخص شد/شو
cook پخت/پز
bake پخت/پز
defend پدافندید/پدافند دفاع کرد/کن
subscribe پذیرفت/پذیر
assent پذیرفت/پذیر
adopt پذیرفت/پذیر
embrace پذیرفت/پذیر
concede پذیرفت/پذیر
admit پذیرفت/پذیر
accept پذیرفت/پذیر
persuade پذیرفت/پذیر متقاعد شد/شو
paraphrase پراوتپارید/پراوتپار تفسیر کرد/کن
confine پربست/پربند محدود کرد/کن
pay for پرداخت/پرداز
pay پرداخت/پرداز
ask پرسید/پرس
question پرسید/پرس
study پرهاند/پرهان Parhâné, from Proto-Ir. *pari-huan- "to read thoroughly, to read through," from *pari- "through, throughout; thoroughly" (O.Pers. pariy "around, about;" Av. pairi "around, over") + *huanH- "to call;" cf. Pers. xândan, xvandan "to read, to sing" (Av. xvan- "to sound;" Skt. svana- "sound," svan- "to sound," svanati "it sounds;" O.E. swinn "music, song"); cf. Kurd. xwendin "to study, read;" Lori hané "to read;" Karingâni hoyniyan, Baluci vonag, Awromâni wânây "to read;" Khotanese hâvn- "to speak." مطالعه کرد/کن
convince پروخید/پروخ متقاعد کرد/کن
jump پرید/پر
skip پرید/پر
wear پوشید/پوش
cover پوشید/پوش
explore پویید/پوی
belong پَرگِتید/پَرگِت,پرگتید,پرگت Pargetidan, literally "to surround, to relate with" (on the model of L. pertinere "pertain," Skt. parigraha- "surrounding; relation to"), from parget "to hold, seize, take around," from par- "around," → peri-, + get "to take, sieze," as in Tâleši gate "to take," Târi gata, Sorxeyi, Lâsgardi, Semnâni, Šâhmerzâdi -git- "take, seize," variants of gereftan "take, hold," → concept. تعلق داشت/دار
investigate پژوهید/پژوه
design پیرنگید/پیرنگ طراحی کرد/کن
plan پیشگارید/پیشگار
traverse پیمود/پیمای
join پیوست/پیوند
screw پیچید/پیچ
turn چرخید/چرخ
rotate چرخید/چرخ
stick چسباند/چسبان
attach چسباند/چسبان
adhere چسبید/چسب
taste چشید/چش
mean چمارد/چمار مراد کرد/کن
condense چگالید/چگال
subtract کاست/کاه تفریق کرد/کن
intend کامید/کام قصد داشت/دار
crunch کروچید/کروچ قرچ‌قرچ خورد/خور
kill کشت/کش
draw کشید/بکش
drag کشید/کش
pound کوبید/کوب
attempt کوشید/کوش
strive کوشید/کوش
fuse گداخت/گداز
lay گذارد/گذار
put گذاشت/گذار قرار داد/ده
place گذاشت/گذار قرار داد/ده
spend گذراند/گذران
pass گذراند/گذران پاس کرد/کن
tend گرایید/گرای
make گرفت/گیر
capture گرفت/گیر
get گرفت/گیر
capture گرفت/گیر
take گرفت/گیر
run away گریخت/گریز
escape گریخت/گریز
cry گریست/گری
select گزید/گزین انتخاب کرد/کند
choose گزید/گزین انتخاب کرد/کند
lay out گسترد/گستر
emit گسیلید/گسیل
solve گشود/گشای حل شد/شو
open up گشود/گشای
say گفت/گوی
tell گفت/گوی
assign گماشت/گمار نسبت داد/ده
find یافت/یاب
find out یافت/یاب
water آب
attribution آباژش
attribute آباژه صفت
attributed to آباژیده به منتسب به
attributable آباژ‌پذیر قابل اسناد
chickenpox آبله‌مرغان
towel آبچین حوله
melt آبگون کرد/کن ذوب شد/شو
molten آبگون‌شده ذوب شده
aquatic آبی
watery آبی
blue آبی
attention آتانش توجه
determination آترمش âtarm•eš تعیین
determinant آترمگر âtarm•gar
determined آترمیده
determinist آترم‌باور جبرگرا
deterministic آترم‌باورانه جبرگرایانه
determinism آترم‌گروی جبرگرایی
fire آتش
fiery آتشین
Athenian آتنی
manners آداب
etiquette آداب همنشینی آداب معاشرت
acknowledgment آدانش تصدیق
acknowledge آدانیدن
dummy آدمک
Friday آدینه جمعه
thunderbolt آذرخش صاعقه
tidy آراسته مرتب
calm آرام
arrangement آرایش
arrange آرایش داد/ده
arche آرخه
wish آرزو
wish آرزو کرد/کن
ideally آرمانانه در حالت ایده‌آل
ideal آرمانی
mandible آرواره فک
experience آروین تجربه
empirical آروینی تجربی
argument آرگومان
yeah آری بله
yes آری بله
yes-no آری-نه
positive آریگوی مثبت
positivity آری‌نگری مثبت‌اندیشی
free آزاد
freely آزادانه
freedom آزادی
liberty آزادی⟨گروهگانی⟩
annoyance آزار
harassing آزار دادن اذیت کردن
harass آزار داد/ده
harassment آزارش
experiment آزمایش
test آزمایش
experimental آزمایشی تجربی
trial آزمایشی
empiricist آزمایش‌گرا تجربه‌گرا
empiricism آزمایش‌گروی اصالت تجربه
test آزمون
exam آزمون
interpretation آزندش تعبیر
induced interpretation آزندش درهازشی تعبیر استقرایی
construal آزندی تعبیری
interpreting آزندیدن تعبیر کردن
interpreted آزندیده تعبیر شده
easy آسان
facilitate آسان کرد/کن
easier آسانتر
facilities آسانگان تسهیلات
facility آسانی
easiest آسان‌ترین
euthanasia آسان‌میری
welfare آسایش رفاه
relief آسایش راحتی
stance آستان طرز ایستادن
intentional stance آستان کامنده موضع قصدمندانه
threshold آستانه
sleeve آستین
heaven آسمان
sky آسمان
ceiling آسمانه سقف
heavenly آسمانی
planetarium آسمان‌نما
convenient آسودبخش راحت
comfortable آسوده راحت
vacation آسودگان تعطیلات
convenience آسودگی راحتی
immune آسیب‌ناپذیر ایمن
immunity آسیب‌ناپذیری ایمنی
vulnerability آسیب‌پذیری
peace آشتی صلح
pacifist آشتی‌گرا صلح‌طلب
pacific آشتی‌گرا صلح‌جو
nervous آشفته
messy آشفته
chaotic آشفته
mess آشفتگی
familiar آشنا
more familiar آشناتر
most familiar آشناترین
kitchen آشپزخانه
apodictic آشکار مسلم
obvious آشکار
revealing آشکار شدن
reveal آشکار ساخت/ساز
manifest آشکار کرد/کن
detect آشکار کرد/کن
ascertain آشکار کرد/کن
patently آشکارا
manifestly آشکارا
openly آشکارا علنا
obviously آشکارا
declare آشکارا گفت/گوی
detection آشکارسازی
starting آغاز
beginning آغاز
starting point آغازگاه نقطه‌ی آغاز
getting started آغازیدن آغاز کردن
seminal آغازین
initial آغازین
aphasia آفازی
blight آفت
creating آفریدن خلق‌کردن
creature آفریده مخلوق
creatures آفریدگان مخلوقات
creative آفرینش‌گر
creator آفریننده
creativity آفرینندگی خلاقیت
offensive آفندگری
infected آلوده
pollution آلودگی
target آماج هدف
aim آماج هدف
goal آماج هدف
destination آماجگاه مقصد
targeted آماجیده
ready آماده
get ready آماده شد/شو
prepare آماده کرد/کن
preparation آماده‌سازی
prepared آماده‌شده
provider آمادگر
statistics آمار
statistical آماری
inflation آماس تورم
inflationism آماس‌گرایی تورم‌گرایی
traffic آمد و رفت ترافیک
contingent آمرسان احتمال
contingently آمرسانانه بطور احتمالی
contingentist آمرسان‌باور امکان‌گرا
Contingentism آمرسان‌گروی امکان‌گرایی
American آمریکایی
educated آموخته تحصیل‌کرده
training آموزش
teach آموزش
education آموزش
train آموزش داد/ده
educate آموزش داد/ده
school آموزشگاه مدرسه
scholastic آموزشی
educational آموزشی
trainer آموزش‌دهنده
instructor آموزش‌دهنده
doctrine آموزه
lesson آموزه درس
educator آموزگار
teacher آموزگار معلم
course آموزگان دوره
school آموزگاه مکتب
Lwów–Warsaw School آموزگاه لویو-ورشو مکتب لویو-ورشو
classical آموزگاهی
classic آموزگاهی
mixture آمیزه
combination آمیغ ترکیب
one آن
that آن
it آن
there آنجا
where آنجا که
Andreas آندریاس
flu آنفلوآنزا
they آنها
ones آنها که
what آنچه
then آنگاه
Anglo-Hegelian آنگلو-هگلی
immediate آنی بی‌واسطه
association آهزش
associative آهزشی شرکت‌پذیر
slower آهسته‌تر
iron آهن
abstraction آهنجش انتزاع
abstract آهنجیده انتزاعی
abstract آهنجیده انتزاعی
abstractness آهنجیدگی انتزاعی‌بودن
intonation آهنگ
song آهنگ
be going to آهنگ آن داشت/دار قصد,داشت,دار
parietal آهیانه
voice آواز صدا
sing آواز خواند/خوان
voice آواز داد/ده
reputation آوازه شهرت
singer آوازه‌خوان خواننده
vocal آوازی صوتی
pronounced آوانوشته تلفظ‌شده
pronunciation آوانویسی تلفظ
vessel آوند
liquid آوِهآوه مایع
proof آوین Âvin, on the model of Ger. Beweis "proof," from weisen "to show, point out;" O.E. witan "to see." âvin "to show, see," from intensive prefix â- + vin "to see" (as in a large number of dialects), variant bin, present stem of didan "to see;" Mid.Pers. wyn-; O.Pers. vain- "to see;" Av. vaēn- "to see;" cf. Skt. veda "I know;" Gk. oida "I know," idein "to see;" L. videre "to see;" Ger. weisen "to show," as above; PIE base *weid- "to know, to see."
proof-theoretic آوین-نگریک نظریه برهانی
undemonstrated آوین‌ناپذیر غیر قابل اثبات
unproven آوین‌نشده اثبات نشده
provable آوین‌پذیر اثبات‌پذیر
provability آوین‌پذیری اثبات‌پذیری
operation آپارش عملیات
implication operation آپارش درتاهش عمل استلزام
interior operation آپارش درون عمل درون
operationalist آپارش‌باور
operationalism آپارش‌گروی
operator آپارگر عملگر
closure operation آپارگر بستار عملگر
Apeiron آپایرون
supplementary آپُرندهآپرنده تکمیلی
supplement آپُرهآپره مکمل
fault آک عیب
buggy آک‌دار مشکل‌دار
debugging آک‌زدایی اشکال‌زدایی
recording آگاشتن
record آگاشته
recorded آگاشت‌شده
mindful آگاه
aware آگاه
notice آگاه شد/شو متوجه شد/شو
mindfully آگاهانه
consciously آگاهانه
declarative آگاهشی اعلانی
awareness آگاهی
notify آگاهی داد/ده
announce آگاهی داد/ده
perceiving آگرتش
perceived آگرتیده
perceivable آگرت‌پذیر
notification آگهی اعلان
advertise آگهی شد/شو تبلیغ شد/شو
whether آیا
is there آیا هست آیا وجود دارد
are there آیا هستند آیا وجود دارند
coming آینده
future آینده
mirror آینه
united آیکیده متحد
planet اباختر سیاره
planetary اباختری سیاره‌ای
cloud ابر
cloud native ابر بوم
supreme ابرتم abartom عالی
supremely ابرتمانه
superintuitionistic ابردرون‌یافت‌گروی ابر شهودی
superhero ابرقهرمان
superset ابرهنگرد ابرمجموعه
cloudy ابری
means ابزار
instrument ابزار
tool ابزار
instrumentally ابزارانه
instrumentalist ابزارگرا
instrumentalism ابزارگروی
instrumental ابزاری
instrumentality ابزاری‌بودن
instrumentalization ابزاری‌سازی
your ات
cabin اتاغ اطاق
room اتاغ
classroom اتاغ آموزش اتاق درس
attic اتاغ زیر شیروانی
living room اتاغ نشیمن
cockpit اتاغک خلبان کاکپیت
automata اتوماتا
astronomer اخترشناس/اخترشناسان
astronomy اخترشناسی
uttered ادا شده
utter ادا کرد/کن
magazine ادبنامه مجله
chariot ارابه
orthodoxy ارتدکس
orthodox ارتدکس
military ارتش
esteem ارج نهاد/نه احترام گذاشت/گذار
esteemed ارجمند
orthogonal ارداکنج ardâkonj متعامد
camping اردو
camp اردوگاه
campsite اردوگاه
duck اردک
spare ارزانی داشت/دار
value ارزش
truth-value ارزش راستی مقدار صدق
axiology ارزش شناسی
truth functional ارزش کارکردی تابع ارزشی
appreciate ارزش شناخت/شناس
value ارزش نهاد/نه
truth-functional ارزش-کارکردی تابع ارزشی
valuable ارزشمند
benchmark ارزشیابی
benchmarking ارزشیابی محک‌زدن
truth values ارزش‌های راستی مقادیر صدق
mark ارزه
assessing ارزیابی
evaluation ارزیابی
assessment ارزیابی
evaluate ارزیابی کرد/کن
assess ارزیابی کرد/کن
Aristotelian ارستویی ارسطویی
security ارمندی امنیت
cybersecurity ارمندی سایبری امنیت سایبری
Europe اروپا
European اروپایی
since از
than از
from از
thence از آن جا
since از آن زمان
whereas از آنجا که
since از آنجا که
in spite of that از این رو
hence از این رو
nonetheless از این رو
henceforth از این پس از حالا به بعد
therefore از این‌رو بنابراین
so از این‌رو بنابراین
memorize از بر کرد/کن
due to از برای به دلیل
by reason of از برای به دلیل
to the cause از برای این به این علت
fundamentally از بنیاد اساسا
loss از دست دادن
miss از دست داد/ده
lose از دست رفت/رو
in terms of از دیدگاه به لحاظ
via از راه
come along از راه رسید/رس
in different ways از راه‌های دگرسان به طرق مختلف
through از رهگذر از طریق
undermine از زیر کند/کن
omit از قلم انداخت/انداز
dissipate از میان رفت/رو
disintegrate از هم پاشید/پاش
get over از پس بر آمد/آی
turn out از کار در آمد/آی
pass by از کنار گذشت/گذر
disentangle از گیر در آورد/آور
information ازدش اطلاعات
informative ازدمند آگاهی‌بخش
informativeness ازدمندی آگاهی‌بخشی
spy ازدگیر جاسوس
master استاد
professor استاد
province استان
standard استانده استاندارد
standardly استانده‌وار بطور استاندارد
explicitly استاهانه بطور صریح
explicit استاهی
pool استخر
bone استخوان
skeleton استخوان‌بندی اسکلت
mule استر قاطر
Australian استرالیایی
extension استنش مصداق
extensional استنشی مصداقی
extensionalist استنش‌باور مصداق‌گرا
extensionalism استنش‌گروی مصداق‌گرایی
solid استوار مستحکم
steady استوار ثابت
proof of concept استوار کردن پرمانه اثبات مفهوم
Theorem استواره قضیه
Gödel's completeness theorem استواره بَوَندَگی گودلاستواره بوندگی گودل قضیه تمامیت گودل
Replacement Theorem استواره جایگذاری قاعده جایگذاری
Gödel's second incompleteness theorem استواره دوم بَوَندَگی گودلاستواره دوم بوندگی گودل قضیه‌ دوم ناتمامیت گودل
Deduction theorem استواره فروهازش قضیه استنتاج
Compactness Theorem استواره فشردگی قضیه‌ی فشردگی
Löwenheim Theorem استواره لونهایم قضیه لونهایم، قضیه لوونهایم
Löwenheim-Skolem Theorem استواره لونهایم-اسکولم قضیه لونهایم اسکولم، قضیه لوونهایم اسکولم
Upward Löwenheim-Skolem Theorem استواره لونهایم-اسکولم سربالا قضیه‌ی لونهایم-اسکولم سربالا
Downward Löwenheim-Skolem Theorem استواره لونهایم-اسکولم سرپایین قضیه‌ی لونهایم-اسکولم سرپایین
Model existence theorem استواره هستومندی نمونه قضیه‌ی وجود مدل
Gödel's first incompleteness theorem استواره یکم نابَوَندَگی گودلاستواره یکم نابوندگی گودل قضیه‌ اول ناتمامیت گودل
trustworthy استیگان قابل اعتماد
sure استیگان مطمئن
make sure استیگان شد/شو مطمئن شد/شو
ensure استیگان کرد/کن مطمئن شد/شو
unreliable استیگانی‌ناپذیر غیرقابل‌اطمینان
reliability استیگان‌پذیری قابلیت اطمینان
Islamic اسلامی
ascription اسناد
Snyk اسنیک
horse اسپ اسب
Spartan اسپارتی
space اسپاش espaš فضا
spatial اسپاشی فضایی
spacetime اسپاش‌زمان فضازمان
Spanish اسپانیایی
Spring اسپرینگ
explosion اسکفت انفجار
ski اسکی
ski اسکی کرد/کن
acid اسید
its اش
her اش
his اش
ostensive اشاری
love اشغ عشق
crash افتادن سقوط
equip افزارمند کرد/کن تجهیز شد/شو
increasing افزایش
increase افزایش
increase افزایش داد/ده
increased افزایش‌یافته
adding افزودن
addition افزودن
addition افزودن جمع
additive افزودنی
extra افزوده
added افزوده شده
in addition to افزون بر
additionally افزون بر این
surplus افزون بر نیاز
plugin افزونه
redundant افزونه
redundancy افزونگی
moreover افزون‌براین
fable افسانه
depression افسردگی
sorry افسوسمند متاسف
unfortunately افسوسمندانه متأسفانه
I'm sorry افسوسمندم متاسفم
calculated افمارده محاسبه‌شده
calculation افمارش محاسبه
calculus افماریک حساب
Sequent calculus افماریک پی‌آیه حساب رشته‌ها
ass الاغ
heal التیام داد/ده
alcohol الکل
pattern الگو
my ام
score امتیاز
today امروز
modern امروزی
tonight امشب
Empedocles امپدوکلس
hope امید
hope امید داشت/دار
promising امیدوار‌کننده
Ann ان
storage انبار
partake انبازی شریک شدن
attend انبازی کرد/کن شرکت کرد/کن
cumulative انباشته
accumulation انباشتگی
multitude انبوه
integration انتگرال‌گیری
saturated انجالیده اشباع‌شده
fulfillment انجام دادن
performer انجام دهنده
do انجام داد/ ده
perform انجام داد/ده
fulfill انجام داد/ده
fare انجام گرفت/گیر
accomplishment انجامداد
accomplished انجامداده
fulfilling انجام‌دادن
done انجام‌شده
council انجمن شورا
community انجمن
associativity انجمنیگی شرکت‌پذیری
fig انجیر
measure اندازه
amount اندازه مقدار
size اندازه
scale اندازه کرد/کن
measure اندازه گرفت/گیر
some اندازه‌ای مقداری
amounts اندازه‌ها مقادیر
scalability اندازه‌پذیری مقیاس‌پذیری
measurement اندازه‌گیری
measure اندازه‌گیری کرد/کن
measured اندازه‌گیری‌شده
greatly اندازه‌ی بسیاری
organ اندام
enter اندر کرد/کن وارد شد/شو
insert اندر گذارد/گذار درج شد/شو
intersection اندربرش اشتراک
interviewer اندربین مصاحبه‌کننده
interview اندردید مصاحبه
interviewing اندردیدن مصاحبه
advise اندرز داد/ده
interference اندرزنش دخالت
interest اندرست علاقه
interested اندرستمند علاقه‌مند
interested in اندرستمند به علاقمند به
interjection اندرشانش
introduction اندرهازش
Introduction of an assumption اندرهازش یک انگاشته معرفی یک فرض
∧ Introduction اندرهازش ∧
∨ Introduction اندرهازش ∨
interval اندروار فاصله
reserve اندوخته
resource اندوخته منبع
reserved اندوخته شده رزرو شده
grief اندوه
slight اندک خفیف
thinker اندیشمند/اندیشمندان متفکر/متفکران
thought اندیشه
thinking اندیشیدن
Critical Thinking اندیشیدن سنجشگرانه تفکر انتقادی
hallmark انگ
math انگارش
Mathematics انگارش/انگارش ریاضیات
mathematics انگارش/انگارش ریاضیات
mathematical انگارشیک ریاضیاتی
mathematically انگارشیکانه بطور ریاضیاتی
mathematician انگارش‌دان ریاضیدان
hypothesis انگاره فرضیه
hypothesize انگاره ساخت/ساز فرضیه ساخت/ساز
hypothesise انگاره ساخت/ساز فرضیه ساخت/ساز
hypothetical انگاره‌ای فرضیه‌ای
Continuum hypothesis انگاره‌ی پیوستار فرضیه پیوستار
supposition انگاشت فرض
assumption انگاشت Âgarb, from â-, nuance prefix, + garb, from Av./O.Pers. grab-, Av. gərəb- "to take, to seize;" cf. Mod.Pers. gereftan "to take; to assume;" Skt. grah-, grabh- "to seize, to take," graha "seizing, holding, perceiving;" M.L.G. grabben "to grab;" E. grab "to take or grasp suddenly;" PIE *ghrebh- "to seize." فرض
tenet انگاشته
posit انگاشته فرض‌شده
assumed انگاشته فرض‌شده
assumptions انگاشته‌ها مفروضات
honeypot انگبیندان عسلدان
finger انگشت
digit انگشت
toe انگشت پا/انگشتان پا
English انگلیسی
grape انگور
motivational انگیزشی
motive انگیزه
motivation انگیزه
underline اهمیت داد/ده
her او
him او
she او
he او
uncle اودر/دایی عمو/دایی
Jupiter اورمزد مشتری
utterly اوستانه مطلقا
ocean اَبَردریاابردریا اقیانوس
absolute اَوَستاوست مطلق
absolutely اَوَستانهاوستانه کاملا
metal اَیوشُستایوشست فلز
metallic اَیوشُستیایوشستی فلزی
Odysseus اُدیسهادیسه
Explicatum اُستاهندهاستاهنده توضیح‌دهنده
reliable اُستیگاناستیگان قابل اطمینان
Oswald اُسوالداسوالد
soap اُشناناشنان صابون
Ockham اُکاماکام
Occam اُکاماکام
dragon اژدها
oxidation اکسایش اکسیداسیون
oxide اکسید
oxygen اکسیژن
now اکنون حالا
if اگر
iff اگر و تنها اگر
If that's so اگر چنین است
cardinal اگرا
cardinality اگرایی
although اگرچه
Italian ایتالیایی
AIDS ایدز
Iranian ایرانی/ایرانیان
error ایرنگ خطا
goddess ایزدبانو الهه
failure ایست
static ایستا
staying ایستادن
resistance ایستادگی مقاومت
resist ایستادگی کرد/کن
mood ایستش حالت
status ایستش وضعیت
state ایستش وضع
state of affairs ایستش رویدادها وضعیت امور
stop ایستگاه
station ایستگاه
police station ایستگاه پاسبانی مرکز پلیس
workstation ایستگاه کاری
it این
this این
that این
here اینجا
these اینها
identical اینهمان
identity اینهمانی
identity اینهمانی
contingent identity اینهمانی آمرسان اینهمانی ممکن
necessary identity اینهمانی بایسته اینهمانی ضروری
inch اینچ
nowadays این‌روزها
evening ایوار عصر
just ایواز فقط
merely ایواز صرفا
Ionian ایونیان
with با
to با
polite با ادب مؤدب
worth با ارزش
just the same با این اوصاف
all the same با این اوصاف
in this way با این روش
nevertheless با این همه با این حال
even though با اینکه
by means of با بکار بردن با استفاده از
with respect to با روی‌داشت به با توجه به
with regard to با روی‌داشت به با توجه به
given that با روی‌داشت به اینکه با توجه به اینکه
in spite of با وجود
regardless of با چشم‌پوشی از
roughly speaking با چشم‌پوشی از پازه‌ها صرف‌نظر از جزئیات
together با یکدیگر
motivated باانگیزه
Babylonian بابلی
chamomile بابونه
west باختر غرب
western باختری غربی
wind باد
windfall بادآورده
almond بادام
kite بادبادک
windy بادی
time بار
load بار
load بار کرد/کن
productive بارآور
rain باران
rain باران بارید/بار
ordered بارایه مرتب
Barbara باربارا
pregnant باردار حامله
Barkley بارکلی
upload بارگذاری
upload بارگذاری کرد/کن
downloading بارگیری
slim باریک
narrow باریک
narrow باریک کرد/کن
narrowing باریک‌کردن محدود کردن
open باز
redeem باز پرداخت کرد/کن
repeat باز انجامید/انجام تکرار کرد/کن
stop باز ایستاد/ایست
interrupt باز ایستاد/ایست
mirror باز تابید/تاب
diagnose باز شناخت/شناس
restore باز نشاند/نشان
reduce باز هاخت/هاز فرو کاست/کاه
open باز کرد/کن
unlock باز کرد/کن
confiscate باز گرفت/گیر مصادره کرد/کن
return باز گشت/گردان
resolve باز گشود/گشای
rehearse باز گفت/گوی
rearrange بازآرایش داد/ده
rearrangement بازآرایی
resonance بازآوایی
market بازار
tout بازار گرمی کرد/کن
marketing بازاریابی
iteration بازانجام تکرار
interrupted بازایستاده
interruption بازایستش
reference بازبرد مرجع، محکی
refer بازبرد داد/ده ارجاع داد/ده
review بازبینی شد/شو
revise بازبینی کرد/کن
reflection بازتاب انعکاس
reflect بازتاب کرد/کن منعکس کرد/کن
reflectively بازتابانه بطور انعکاسی
reflective بازتابی انعکاسی
reflexive بازتابی انعکاسی
Reflexivity بازتابی بودن انعکاسی بودن
reflected بازتاب‌شده منعکس‌شده
feedback بازخورد
ban بازداشته شد/شو ممنوع شد/شو
yield بازده ثمره
reformulation بازدیسولش
commercial بازرگانی تجاری
reconstruction بازسازی
repair بازسازی تعمیر
refactor بازسازی کرد/کن
recovery بازستانی
recognitional بازشناختی
diagnostic بازشناسی تشخیص
reproduce بازفرآوری بازتولید
retire بازنشسته شد/شو
representation بازنمایش
Knowledge Representation and Reasoning بازنمایش و خردورزی دانایی بازنمایی و استدلال دانش
rewriting بازنویسی
revised بازنگری شده تجدید نظر شده
range بازه
reduction بازهازش تحویل
arm بازو
reusable بازکارا قابل استفاده مجدد
reverse بازگرد معکوس
return بازگشت
recursion بازگشت
recursive بازگشتی
recursively بازگشتی‌وار بطور بازگشتی
resolution بازگشودن
reassigned بازگمارده
cite بازگو کرد/کن نقل کرد/کن
game بازی
play بازی
play بازی کرد/کن
retrieving بازیابی
retrieval بازیابی
retrieve بازیابی کرد/کن
retrieved بازیابی‌شده
language-games بازیهای زبانی
toy بازیچه اسباب‌بازی
player بازیکن
actor بازیگر
playing بازی‌کردن
Reductio ad absurdum باز‌هازش به یاوه برهان خلف، تعلیق به محال
regular باسامان منظم
regularity باسامانی نظم
ancient باستان
fact باشا واقعیت
factual باشایی واقعیتی
splendid باشکوه
gym باشگاه
club باشگاه
garden باغ
zoo باغ درندگان باغ وحش
texture بافت
tissue بافت
context بافتار متن
weaving بافتن
textual بافتی متنی
text بافِهبافه متن
wing بال
above بالا
top بالا
high بالا
up بالا
overview بالا دید مرور
keep up بالا نگه داشت/دار
fluctuation بالا و پایین شدن نوسان
fluctuate بالا و پایین کرد/کن
raise بالا برد/بر
go up بالا رفت/رو
climb بالا رفت/رو
higher بالاتر
upper بالاتر
uppermost بالاترین
highest بالاترین
developing بالش توسعه
development بالش توسعه
developer بالشگر توسعه دهنده
developmental بالشی توسعه‌ای
helicopter بالگرد هلی‌کوپتر
growing بالیدن
grown بالیده
roof بام
morning بامداد صبح
lady بانو
Mrs بانو خانم
bank بانک
slogan بانگ شعار
crow بانگ زد/زن
conclude باهم بست/بند نتیجه گرفت/گیر
syllogism باهمشماری قیاس
enthymeme باهمشماری پنهان قیاس مضمر, قیاس موجز
syllogistic باهمشماریک قیاسی
clever باهوش
smarter باهوش‌تر
confidence باور اعتماد
trust باور اعتماد
belief باور اعتقاد
believe باور
Justified True Belief باور راستگوی راستاورده باور صادق موجه
believe باور داشت/دار
believe باور داشت/دار
believer باورمند مومن
incredible باورنکردنی
tax باژ مالیات
byte بایت
ought باید
must باید
should باید
obligatory بایستانه واجب
necessarily بایستانه ضرورتا
necessary بایسته ضروری
necessity بایستگی ضرورت
Necessitist بایستگی‌گرا ضرورت‌گرا
Necessitism بایستگی‌گرایی ضرورت‌گرایی
tiger ببر
instead of بجای
instead بجای آن
other than بجز غیر از
save بجز
fortune بخت
chance بخت شانس
accidentally بختامدانه بطور تصادفی
accidental بختامدانه تصادفی
casual بختوار اتفاقی
lottery بخت‌آزمایی قرعه‌کشی
draw بخت‌آزمایی قرعه‌کشی
reasonably بخردانه منطقی
division بخش
segment بخش
partition بخش
portion بخش
section بخش
part بخش
critical section بخش بزنگاهی ناحیه‌ی بحرانی
partition بخش کرد/کن
divide بخش کرد/کن تقسیم شد/شو
partial بخشی جزئی
divisible بخش‌پذیر
divisibility بخش‌پذیری
division بخش‌کردن تقسیم
badly بد
bad بد
disaster بداختری فاجعه
malware بدافزار
thereby بدان وسیله
worse بدتر
fairly بدرستی کاملا
misconduct بدرفتاری کرد/کن
farewell بدرود وداع
leave بدرود گفت/گو ترک کرد/کن
by بدست بوسیله
gained بدست آمده کسب‌شده
acquisition بدست آوردن اکتساب
derive بدست آمد/آی
grasp بدست آورد/آور
gain بدست آورد/آور کسب کرد/کن
obtained بدست‌آمده
debtor بدهکار
owe بدهکار بود/است
communicate بده‌بستان کرد/کن
communication بده‌بستان‌کردن
suspect بدگمان بود/است
evil بدی شر
onto بر
over بر
accordingly بر این پایه بر این اساس
upon بر روی
on grounds of بر پایه
by virtue of بر پایه بر طبق، به موجب
based on بر پایه
Java-based بر پایه‌ی جاوا
subvert بر افتاد/افت
amplify بر افزود/افزای
append بر افزود/افزای
excite بر انگیخت/انگیز
give rise بر انگیزاند/انگیزان
ascribe بر بست/بند نسبت داد/ده
arise بر خاست/خیز
impose بر نهاد/نه تحمیل کرد/کن
remove بر چید/چین
go back بر گشت/گرد
come back بر گشت/گرد
object برآخته شیء
alethic برآختی عینی
objective برآختی عینی
object-oriented برآخت‌گرا شیء‌گرا
estimate برآورد
estimate برآورد کرد/کن
satisfaction برآوردن
satisfy برآورده کرد/کن
meet برآورده کرد/کن
satisfied برآورده‌شده
conclusion برآیند نتیجه
conclude برآیندگرفتن نتیجه‌گرفتن
fairness برابرنگری انصاف
equity برابری
brother برادر
in fact براستی در واقع
genuinely براستی واقعا
truly براستی
indeed براستی
really براستی واقعا
subversion براندازی
excited برانگیخته
excitement برانگیزش
Brouwerian براوئری
in order to برای به منظور
sake برای بخاطر
for برای
to برای
to برای
for many purposes برای بسیاری از فرنه‌ها برای بسیاری از اهداف
e.g. برای نمونه برای مثال
for ever برای همیشه
forever برای همیشه
Bryan برایان
tolerance برتافتن
favoured برتر دانسته ارجح
favored برتر دانسته ارجح
advantage برتری مزیت
preferring برتری دادن ترجیح دادن
prefer برتری داد/ده ترجیح داد/ده
leave برجای ماند/مان
fixation برجایش
splendid برجسته
prominence برجسته
prominent برجسته
online برخت برخط
treating برخورد
clash برخورد
hit برخورد
impact برخورد تاثیر
treat برخورد کرد/کن
strike برخورد کرد/کن
privilege برخورداری امتیاز
some برخی بعضی
particular برخی جزئی
vector بردار
additional بردایشی اضافی
slave برده
slaver برده‌دار
undertake بردوش گرفت/گیر به‌عهده گرفت/گیر
slavery بردگی
survey بردید
examination بررسی
examine بررسی کرد/کن
hairbrush برس مو
artificially برساختانه بطور مصنوعی
artificial برساخته مصنوعی
recognize برشناخت تشخیص
recognition برشناختن تشخیص‌دادن
snow برف
legacy برماند میراث
program برنامه
schedule برنامه زمانی
regimen برنامه‌ رژیم
programmer برنامه‌نویس
programming برنامه‌نویسی
client application برنامه‌ی زوارگیر
Hilbert's program برنامه‌ی هیلبرت
application برنامه‌ی‌کاربردی
winner برنده
bearer برنده حامل
win برنده شد/شو
truth bearer برنده‌ی راستی حامل صدق
registration برنوسش ثبت‌کردن
registered برنوسیده ثبت‌شده
disruptive برهم‌زننده
interaction برهم‌کنش
interact برهم‌کنش تعامل
interact برهم‌کنش کرد/کن
bare برهنه
strip برهنه کرد/کن
nudity برهنگی
exclude برون داشت/دار
expose برون نهاد/نه
issue برونای موضوع
outcome برون‌آمد خروجی
output برون‌داد خروجی
exclusion برون‌داشتن
excluded برون‌داشته خارج‌شده
outcoming برون‌رونده خروجی
export برون‌ریزی
outward برون‌سوی
hold برپا بود/است برقرار بود/است
set up برپا کرد/کن
proportion برپارش تناسب
proportional برپارشی متناسب
on-demand برپایه‌ی درخواست بر اساس تقاضا
tag برچسب
label برچسب
tag برچسب گذارد/گذار
removal برچیدن
leaf برگ
trump برگ برنده
hold برگزار کرد/کن
decided برگزیده
deciding برگزینش تصمیم‌گیری
decision برگزینش تصمیم
decider برگزیننده تصمیم‌گیرنده
resiliency برگشت‌پذیری انعطاف‌پذیری
resilience برگشت‌پذیری
tab برگه
sheet برگه ورقه
cheat sheet برگه دغلکاری برگه تقلب
capybara برگچه‌خوار کاپی‌بارا
Britain بریتانیا
British بریتانیایی
grand بزرگ
large بزرگ
big بزرگ
great بزرگ
amplify بزرگ کرد/کن
greater بزرگتر
largest بزرگترین
greatest بزرگترین
greatest lower bound بزرگترین کران پایین
highway بزرگراه
adult بزرگسال
adulthood بزرگسالی
greatness بزرگی
crime بزه جنایت
accused بزهکار متهم
criminal بزه‌کار
suffice بس بود/است کافی بود/است
multiply بس شمارد/شمار ضرب کرد/کن
simpliciter بسادگی
closure بستار
Universal Closure بستار هرگانی بستار کلی
creditor بستانکار
multiplicity بستایی تعدد
ice cream بستنی
bundle بسته
parcel بسته
closed بسته
close بسته
pack بسته‌بندی
pack بسته‌بندی کرد/کن
depend بستگی داشت/دار
concern بستگی داشت/دار مربوط بود/است
pertaining بستگی‌دار مربوط
relevant بستگی‌دار مربوط
adequate بسنده کافی
sufficient بسنده کافی
enough بسنده کافی
adequacy بسندگی کفایت
toward بسوی
westwards بسوی باختر
eastwards بسوی خاور
backward بسوی پشت
far بسیار
terribly بسیار زیاد
extremely بسیار
highly بسیار
so بسیار خیلی
much بسیار خیلی
too بسیار
very بسیار خیلی
pretty clearly بسیار آشکارا کاملا بوضوح
immense بسیار بزرگ
huge بسیار بزرگ
excellent بسیار خوب
very much بسیار زیاد
vastly بسیار زیاد
crucially بسیار مهندانه
tiny بسیار کوچک
super-heated بسیار گرم
many بسیاری
a lot of بسیاری از
multiplication بس‌شمارش ضرب
multiplied بس‌شمرده
complicated بغرنج
rhetoric بلاغت
long-running بلند زمان
long-term بلند زمان طولانی مدت
get up بلند شد/شو
taller بلندتر
tallest بلندترین
elevation بلندی
height بلندی
cause بنار علت
causation بنارمندی علیت
Causality بنارمندی علیت
causal بناری علی
paragraph بند پاراگراف
clause بند Band present stem of bastan "to close, to fasten, to bind," → closure. عبارت
binding بند کردن
bind بند کرد/کن
dam بنداب سد
principle بنداشت اصل
Modal Axiom D بنداشت D اصل D
Modal Axiom K بنداشت K اصل K
Axiom KP بنداشت KP اصل KP
Modal Axiom T بنداشت T اصل T
Principle of Explosion بنداشت اسکفت اصل انفجار
Axiom of Extensionality بنداشت اُستَنِشیگیبنداشت استنشیگی اصل گسترش
Axiom of Foundation بنداشت بنیاد
Axiom of infinity بنداشت بی‌پایانی اصل موضوع بی‌نهایت
Axiom of Replacement بنداشت جایگزینی اصل جایگزینی
Axiom schema of separation بنداشت جداسازی اصل شمول
Axiom of pairing بنداشت جفت‌سازی اصل موضوع زوج‌سازی
Principle of bivalence بنداشت دو ارزشی بودن اصل دو ارزشی بودن
Law of noncontradiction بنداشت ناپادگویی اصل عدم تناقض
principle of charity بنداشت همدلی اصل همدلی
Axiom of Empty set بنداشت هنگرد تهی
Axiom of the power set بنداشت هنگرد توانی اصل موضوع مجموعه توانی
Principle of sufficient reason بنداشت چرایی بسنده اصل دلیل کافی
Axiom of choice بنداشت گزینش اصل موضوع انتخاب
Axiom of the union بنداشت یکایش اصل موضوع اجتماع
axiomatization بنداشتش اصل موضوعی سازی
Heyting axiomatization بنداشتش هیتینگ اصل‌بندی هیتینگ
Kleene axiomatization بنداشتش کلینی اصل‌بندی کلینی
principled بنداشتی اصولی
axiomatic بنداشتی اصل موضوعی
axiomatized بنداشتیده اصل بندی شده
axioms بنداشت‌ها اصول موضوعه
Kuratowski axiom set بنداشت‌های کوراتوفسکی اصول کوراتوفسکی
axiomatizable بنداشت‌پذیر اصل‌پذیر
purple بنفش
luggage بنه بار مسافر
foundation بنیاد
institution بنیاد انستیتو
Foundation for mathematics بنیاد برای انگارش بنیان ریاضیات
Mathematical foundations بنیادهای انگارشیک بنیان‌های ریاضیاتی
founder بنیادگذار
fundamental بنیادی
foundational بنیادین
foundationalist بنیادین‌گرا
foundationalism بنیادین‌گرایی
source بن‌مایه
open-source بن‌مایه‌باز متن‌باز
element بن‌پار عنصر
closed element بن‌پار بسته عنصر بسته
identity element بن‌پار همانی عنصر همانی
into به
at به
to به
on به
to به
sufficiently به اندازه بسنده به اندازه کافی
look out به بیرون نگاه کرد/کن
bring to ruin به تباهی کشید/کش
except به جز
pocket به جیب زد/زن
attract به خود کشید/کش جذب کرد/کن
prolonged به درازا کشیده دراز مدت
prolong به درازا کشید/کش
attain به دست آمد/آی
acquire به دست آورد/آور
at the behest of به دستور
entail به دنبال داشت/دار مستلزم بود/است
that is to say به دیگر سخن
in other words به دیگر سخن به عبارت دیگر
namely به دیگر سخن یعنی
i.e. به دیگر سخن به عبارت دیگر
easily به سادگی
compromise به سیج افتاد/افت به خطر افتاد/افت
in terms of به فراخور برحسب
wrongly به نادرستی
at any rate به هر روی به هر حال
anyway به هر روی
in no way به هیچ وجه
remembering به یاد آوردن
remind به یاد آورد/آور
remember به یاد داشت/دار
equally به یک اندازه
amend به ساخت/ساز
fare بها کرایه
price بها قیمت
spring بهار
recovery بهبود ترمیم
improve بهبود داد/ده
healing بهبودی شفا
better بهتر
best بهترین
quotient بهر خارج‌قسمت
Mars بهرام مریخ
exploit بهره کشید/کش
gaining بهره‌بردن اکتساب
productivity بهره‌وری
preference بهزونه ترجیح
preferable بهزونیدنی
preferred بهزونیده ترجیح داده شده
modified بهساخته اصلاح‌شده
modifier بهساز اصلاح‌کننده
modification بهسازی اصلاح
amendment بهسازی
timely بهنگام به‌موقع
update بهنگام کرد/کن
updating بهنگام‌سازی
updatable بهنگام‌شونده قابل بروزرسانی
optimum بهینه
optimal بهینه
optimizing بهینه‌سازی
as به‌
gently به‌آرامی
slowly به‌آهستگی
just به‌تازگی
recently به‌تازگی
solely به‌تنهایی
rather than به‌جای
remain به‌جای ماند/مان باقی ماند/مان
last به‌درازا کشید/کش طول کشید/کش
correctly به‌درستی بطور صحیح
obtain به‌دست آورد/آور
result به‌دست داد/ده نتیجه داد/ده
on account of به‌دلیل
look for به‌دنبال بود/است
be after به‌دنبال بود/است
flaunt به‌رخ کشید/کش
clearly به‌روشنی
forcefully به‌زور
amended به‌ساخته
plainly به‌سادگی
simply به‌سادگی
hardly به‌سختی
heavily به‌سنگینی
compromised به‌سیج‌افتاده به‌خطرافتاده
count sth in به‌شمار آورد/آور به‌حساب آورد/آور
count in به‌شمار آورد/آور به‌حساب آورد/آور
scarcely به‌ندرت
softly به‌نرمی
it looks به‌نگر می‌رسد به‌نظر می‌رسد
sound به‌نگر رسید/رس بنظر رسید/رس
seem به‌نگر رسید/رس بنظر رسید/رس
interconnectedness به‌هم‌پیوستگی
in particular به‌ویژه بطور خاص
specifically به‌ویژه بطور مشخص
onwards به‌پس به‌بعد
challenge به‌چالش کشید/کش
go deep به‌ژرفا رفت/رو
deeply به‌ژرفی عمیقا
hired به‌کار گماشته
leverage به‌کار گرفت/گیر
hire به‌کار گماشت/گمار استخدام کرد/کن
utilize به‌کار،گرفت گیر/را
using به‌کار‌بردن
broadly به‌گستردگی بطور گسترده
such that به‌گونه‌ای که بطوریکه
increasingly به‌گونه‌ی فزاینده
smell بو
budget بودجه
scholarship بورس آموزشی بورس تحصیلی
park بوستان پارک
boolean بولی
native بومی
complete بونده کرد/کن کامل شد/شو
completed بونده‌شده کامل شده
completability بوندگی‌پذیری تمامیت‌پذیری
particularly بویژه بخصوص
especially بویژه بخصوص
fraction بَرخهبرخه کسر
numerator بَرخه‌شماربرخه‌شمار صورت
denominator بَرخه‌نامبرخه‌نام مخرج
affirmative بَردِشیبردشی bardeši ایجابی
often بَسوانبسوان اغلب
complete بَوَندَهبونده کامل
completely بَوَندَگانهبوندگانه بطور کامل
completeness بَوَندَگیبوندگی تمامیت
Structural completeness بَوَندَگی ساختاریبوندگی ساختاری تمامیت ساختاری
strong completeness بَوَندَگی نیرومندبوندگی نیرومند تمامیت قوی
Semantic completeness بَوَندَگی چماریکبوندگی چماریک تمامیت معنایی
Syntactical completeness بَوَندَگی گفت‌شناسیکبوندگی گفت‌شناسیک تمامیت نحوی
complement بَوَندگربوندگر مکمل
implication fragment of R بُرش درتاهش گویایی Rبرش درتاهش گویایی R تکه استلزام منطق R
axiom بُنداشتبنداشت Bondâšt, literally "taking as the base," from bon "root, origin, base" + dâšt "held," from dâštan "to have, to hold, to maintain, to consider." اصل موضوع
elementary بُن‌پارینبن‌پارین مقدماتی
baby بچه
kid بچه
employing بکار گرفتن به خدمت گرفتن
employed بکار گرفته
engaged بکار گرفته شده
engagement بکار گیری
apply بکار برد/بر
use بکار رفت/رو استفاده شد/شو
engage بکار گرفت/گیر
employ بکار گرفت/گیر
employment بکارگیری
‫‪disputation‬‬ بگومگو
argument بگومگو استدلال
argue بگومگو کرد/کن استدلال کرد/کن
without بی
wilderness بیابان
desert بیابان
let us بیایید
awake بیدار
wake up بیدار شد/شو
awakening بیداری
wake بیداری
beaver بیدستر سگ‌‌آبی
outside بیرون خارج
out بیرون خارج
bring out بیرون آورد/اور
bring out بیرون آورد/اور
dispense بیرون داد/ده
go out بیرون رفت/رو
vent بیرون ریخت/ریز تخلیه کرد/کن
send out بیرون فرستاد/فرست
evict بیرون کرد/کن
banish بیرون کرد/کن
outer بیرونی
external بیرونی خارجی
hate بیزار بود/است متنفر بود/است
dislike بیزار بود/است
hatred بیزاری نفرت
repulsion بیزاری
baseball بیسبال
twenty بیست
twenty-one بیست و یک
twenty-first بیست و یک
twentieth بیستم
twentythree بیست‌و‌سه
excessively بیش از اندازه بیش از حد
overly بیش از‌ اندازه
even بیشا حتی
plural بیشال جمع
pluralist بیشال‌باور
pluralism بیشال‌گروی تکثرگرایی
further بیشتر
chiefly بیشتر عمدتا
furthermore بیشتر
mainly بیشتر عمدتا
mostly بیشتر
more بیشتر
ever more بیشتر و بیشتر
most بیشترین
plus بیشَنبیشن
majority بیشین اکثریت
maximum بیشینه
extreme بیشینه شدید
Bill بیل
ill بیمار
patient بیمار
hospital بیمارستان
illness بیماری
disease بیماری
diabetes بیماری قند دیابت
assurance بیمه
assure بیمه کرد/کن
assured بیمه‌شده
assuring بیمه‌کردن
sight بینایی
insight بینش
spectator بیننده/بینندگان
impoverish بینوا کرد/کن فقیر شد/شو
poor بینوا/بینوایان فقیر/فقیران
nose بینی
unemployment بیکاری
boundless بیکران
foreign بیگانه خارجی
irrelevant بی‌بستگی نامرتبط
inanimate بی‌جان
massless بی‌جرم
still بی‌جنبش ساکن
homeless بی‌خانمان
homelessness بی‌خانمانی
atheism بی‌خدایی
brute بی‌خرد
real-time بی‌درنگ به‌موقع
right away بی‌درنگ بلافاصله
promptly بی‌درنگ
urgent بی‌درنگ فوری
instantly بی‌درنگ
immediately بی‌درنگ بلافاصله
unchanging بی‌دگرگونی بی‌تغییر
secularism بی‌دین‌گروی
disorder بی‌رایه نامرتب
classless بی‌رده
timeless بی‌زمان
irregular بی‌سامان بی‌قاعده
irregularity بی‌سامانی بی‌قاعدگی
silently بی‌سدا بی‌صدا
silent بی‌سدا بی‌صدا
countless بی‌شمار
trivial بی‌مایه
triviality بی‌مایگی
unlimited بی‌مرز
directly بی‌میانگی بی‌واسطه
infinite بی‌پایان نامتناهی
endless بی‌پایان
infinitely بی‌پایانانه بی‌نهایت
infinity بی‌پایانی بی‌نهایت
unprecedented بی‌پیشینه بی‌سابقه
unrelated بی‌پیوند نامرتبط
irrelevance بی‌پیوندی بی‌ربطی
meaningless بی‌چم بی‌معنا
meaninglessness بی‌چمی بی‌معنایی
useless بی‌کاربرد بی‌فایده
defuse بی‌کنش کرد/کن
idempotency بی‌کنشی چندبارگی خنثی تکراری، خود توانی، تکرارشوندگی
Idempotency of entailment بی‌کنشی چندبارگی دمداشت خنثی تکراری استلزام
unharmed بی‌گزند
harmless بی‌گزند
safely بی‌گزند بی‌خطر
safe بی‌گزند بی‌خطر
safest بی‌گزندترین بی‌خطرترین
safety بی‌گزندی امنیت
of course بی‌گمان
arguably بی‌گمان مسلما
surely بی‌گمان یقینا
definitely بی‌گمان قطعا
innocent بی‌گناه
Theoria تئوریا
odd تا فرد
as far as تا آنجا که
largely تا اندازه زیادی
partly تا اندازه‌ای
somewhat تا اندازه‌ای تا حدی
as long as تا زمانی که
while تا زمانی که
so far تا کنون
ever تا کنون تا بحال
we already know that تا کنون می‌دانیم که تا حالا می‌دانیم که
summer تابستان
swing تاب‌خوردن
crown تاج
crown تاجگذاری کرد/کن
trade تاخت زد/زن
trade-off تاخت‌زنی معاوضه
obscured تار
cord تار
blog تار نوشت/نویس
webpage تاربرگ صفحه وب
spider تارتنک عنکبوت
website تارنما سایتِ‌وب
site تارنما سایت
blog تارنوشت وبلاگ
history تاریخ
historically تاریخانه بطور تاریخی
historic تاریخی
historical تاریخی
obscure تاریک
dark تاریک
obscurity تاریکی
darkness تاریکی
obscurantist تاریک‌اندیش
until تازمانیکه
freshly تازه
fresh تازه
Arabic تازی عربی
confirm تاشت ساخت/ساز تایید کرد/کن
ascertain تاشت ساخت/ساز
certain تاشتیگ
certainly تاشتیگانه یقینا
certainty تاشتیگی
Thales تالس
vineyard تاکستان
peacock تایوس طاووس
fever تب
original تبارین اصلی
originality تبارینگی اصالت
degenerate تباه کرد/کن
debauch تباه کرد/کن
corruption تباهی فساد
flattened تخت مسطح
throne تخت
flat تخت
board تخته
slate تخته سنگ لوح
rock تخته‌سنگ صخره
keyboard تخته‌کلید صفحه‌کلید
terabytes ترابایت
terabyte ترابایت
transport ترابرد انتقال
tradition تراداد سنت
traditionally ترادادانه به‌طور سنتی
conservative ترادادگرا سنت‌گرا
traditional ترادادی سنتی
transformation ترادیسش تغییر شکل
transformer ترادیسنده مبدل
generative pretrained transformer ترادیسنده‌ی پیش‌آموخته زاینده مبدل از پیش‌آموزش‌دیده مولد
generative pre-trained transformer ترادیسنده‌ی پیش‌آموخته زاینده مبدل از پیش‌آموزش‌دیده مولد
transform ترادیسی تغییر شکل
baseline تراز
level تراز سطح
balance تراز
balancing تراز کردن
load-balancing تراز کردن بار
balance تراز کرد/کن
translating ترازبانش ترجمه
translation ترازبانش ترجمه
translator ترازباننده مترجم
translator ترازبانگر مترجم
balanced ترازشده
horizontal ترازی افقی
transcendental ترافرازنده استعلایی
transcendence ترافرازنده استعلایی، ورای جهان پدیداری
transfer ترافرست انتقال
transferable ترافرست‌پذیر قابل‌انتقال
transparent ترانما شفاف
transparently ترانمایانه
transparency ترانمایی شفافیت
gland تراوان غده
transpiration تراوش تعرق
transitive تراگذر
transitivity تراگذری
diameter تراگوش قطر
diagonal تراگوشی قطری
transubstantiation تراگُهریتراگهری
fear ترس
Christian ترسایی مسیحی
fearful ترسناک
unnerved ترسیده
afraid ترسیده
delineate ترسیم کرد/کن
trick ترفند
term ترم لفظ
terminological ترم‌شناسانه اصطلاح‌شناسانه
terminology ترم‌شناسی اصطلاح‌شناسی
crack ترک خورد/خور
Turkey ترکیه
draw تساوی
hour تسو ساعت
minute تسوک دقیقه
watch تسوی مچی ساعت مچی
thirst تشنگی
vary تغییر کرد/کن
shift تغییر کرد/کن
gun تفنگ
click تقه زد/زن کلیک کرد/کن
bitter تلخ
phone تلفن
phone تلفن زد/زن
trap تله
watching تماشا کردن
watch تماشا کرد/کن
body تن بدن
fitness تناسب اندام
lazy تنبل
fast تند سریع
velocity تندا
speed تندا سرعت
faster تندتر سریعتر
nervous تندخو
violent تندخو خشن
violence تندخویی خشونت
wellness تندرستی سلامتی
health تندرستی سلامتی
jot down تندنویسی کرد/کن
stress تنش
tension تنش
body تنه بدنه
only تنها
lonely تنها
alone تنها
just تنها
just in case تنها در فتاد فقط در مورد
the only way تنها راه
oven تنور اجاق
physiology تنکردشناسی فیزیولوژی
tight تنگ
restrict تنگ کرد/کن محدود کرد/کن
tighten تنگ کرد/کن
closely تنگاتنگ
tightly تنگانه
tighter تنگتر
stricture تنگی
restriction تنگ‌شدن محدودیت
tightened تنگ‌شده
restricted تنگ‌شده محدود‌شده
tighten تنگ‌کردن
tennis تنیس
blank تهی
empty تهی خالی
poverty تهیدستی فقر
cavity تهیگاه حفره
nasal cavity تهیگاه بینی حفره‌ی بینی
exhaustion تهی‌شدن
open-ended ته‌باز
end-to-end ته‌به‌ته
power توان
capable توانا
able توانا قادر
enable توانا کرد/کن قادر کرد/کن
potentiality توانایی
capability توانایی
ability توانایی
afford توانایی داشت/دار
powerful توانمند قدرتمند
empowering توانمندسازی
power توانمندی قدرت
square توانِ دوتوان دو
rich توانگر ثروتمند
enrich توانگر ساخت/ساز غنی ساخت/ساز
richer توانگرتر غنی‌تر
richness توانگری غنا
faculty توان‌ذهنی استعداد، قوه ذهنی
berry توت
mass توده
haystack توده‌ی کاه
network توربست شبکه
neural network توربست پَیوارتوربست پیوار شبکه‌ی عصبی
grid توری
storm توفان طوفان
snowstorm توفان‌برف
brainstorming توفندگیِ مغزیتوفندگی مغزی توفان فکری
potential توند tavand پتانسیل
potentially توندانه بطور بالقوه
ball توپ
Topology توپوشناسی توپولوژی
topological توپولوژیکی
film توژه فیلم
movie توژه فیلم
embedded توکار
recent تَرنهترنه اخیر
pulse تَپتپ
panties تُنُکهتنکه شورت‌
pantie تُنُکهتنکه شورت
heartbeat تپش دل ضربان قلب
dune تپه
individual تک فرد
concrete particulars تکال‌های کالبدین افراد انضمامی
particulars تکان افراد
individuals تکان افراد
impulse تکانه
solo تکنوازی
passage تکه قطعه
fragment تکه
chunk تکه
split تکه
piece تکه
split تکه کرد/کن
chunk تکه کرد/کن
monoid تکواره
solo تکی
singleton تکین
singular تکین مفرد
monadic تکین
singularity تکینی
monopoly تک‌داری انحصار
monolingual تک‌زبانه
tyranny تک‌سالاری استبداد
Mercury تیر عطارد
sharp تیز
sharpen تیز کرد/کن
razor تیغ
blade تیغ
septum تیغه
marble تیله
dream تیناب رویا
yield ثمر داد/ده
where جا محل
room جا
location جا محل
place جا مکان
placeholder جا نگهدار
allocate جا داد/ده اختصاص داد/ده
switching جابجا کردن
toggle جابجا کرد/کن
switch جابجا کرد/کن
switched جابجاشده
commutative جابجایی
commutativity جابجایی
commutativity of conjunction جابجایی همجوهش جابجایی عطف
road جاده
lattice جاره شبکه
distributive lattice جاره پخش‌پذیری شبکه پخش‌پذیری
bounded lattice جاره کراندار شبکه کراندار
embedding جاسازی تعبیه
glass جام گیلاس
clothing جامه لباس
dress جامه لباس
clothes جامه لباس
suit جامه لباس
laundry جامه‌شویی لباس‌شویی
geist جان گایست
John جان
veteran جانباز/جانبازان
organism جاندار ارگانیسم
substitution جانشانی
uniform substitution جانشانی یکسان
successor جانشین
succeed جانشین شد/شو
substitute جانشین شد/شو
martyr جانفدا کرد/کن شهید شد/شو
martyr جانفدا/جانفدایان شهید/شهیدان
pet جانور خانگی
brute جانور/جانوران
animal جانور/جانوران حیوان
Java جاوا
Javascript جاوااسکریپت
JavaScript جاوااسکریپت
Java Enterprise جاوای سازمانی
eternity جاودانگی ابدیت
eternal جاوید ابدی
eternally جاویدانه
place جای
locate جای گرفت/گیر قرار داد/ده
deploy جای گرفت/گیر
settle جای گرفت/گیر
set جای گرفت/گیر قرار گرفت/گیر
reward جایزه
award جایزه
pronoun جاینام ضمیر
local جایگان محلی
locally جایگانی محلی
grandstand جایگاه
replace جایگزین کرد/کن
replacement جایگزینی
permutation جایگشت
Permutation جایگشت
deployment جایگیری استقرار
somewhere جایی
track جای‌پا
located جای‌گرفته
Algebra جبر
Abstract algebra جبر آهنجیده جبر مجرد
Closure algebra جبر بستاری
Boolean algebra جبر بولی
Elementary algebra جبر بُن‌پارینجبر بن‌پارین جبر مقدماتی
Linear algebra جبر ختی جبر خطی
Interior algebra جبر درونی
Modal algebra جبر سویی جبر موجهاتی
Heyting algebra جبر هیتینگ
algebraic جبری
detached جدا
apart جدا
separate جدا
segregated جدا شده
distinguishing جدا کردن متمایز کردن
partition جدا کننده
quarantine جدا داشت/دار قرنطینه کرد/کن
separate جدا کرد/کن
distinguish جدا کرد/کن فرق گذاشت/گذار
isolate جدا کرد/کن
break away جدا کرد/کن
distinction جداسازی تمایز
isolation جداسازی
distinctive جداسان
distinct جداسان متمایز
isolated جداشده
derived جدامده مشتق شده
derivable جدامدپذیر
derivability جدامدپذیری
deriving جدامدگی اشتقاق
derivation جدامدگی اشتقاق
floating-point جداکننده‌ی شناور ممیز شناور
floating point جداکننده‌ی شناور ممیز شناور
detachment جدایی
separation جدایی تفکیک
serious جدی
germ جرم
mass جرم
Vienna Circle جرگه‌ی وین حلقه وین
topic جستار مبحث
seeking جست‌و‌جو
search جست‌و‌جو
search جست‌و‌جو کرد/کن
party جشن
feast جشن
festival جشنواره
even جفت زوج
pair جفت
couple جفت
pair جفت کرد/کن
coupling جفت‌سازی
nonsense جفنگ مهمل
front جلو
forward جلو
prevent جلوگیری کرد/کن
republic جمهوری
Republican جمهوری‌خواه
sir جناب
motion جنبش حرکت
move جنبش حرکت
movement جنبش
mobile جنبنده سیار
war جنگ
world war جنگ جهانی
World War II جنگ جهانی دوم
WWII جنگ جهانی دوم
World War I جنگ جهانی یکم
forest جنگل
arm جنگ‌افزار اسلحه
world جهان
real-world جهان رویداده جهان حقیقی
possible-world جهان شدنی جهان ممکن
actual world جهان کنشمند جهان بالفعل
non-normal worlds جهانهای ناهنجار جهانهای غیرنرمال
universal جهانی کلی
global جهانی عمومی
mutation جهش
young جوان
Joanna جوانا
youth جوانان
chicken جوجه
chick جوجه
matching جور مطابق
match جور بود/است
nut جوز
fuse جوش داد/ده
rodent جونده
ink جوهر مرکب
inquire جویا شد/شو
liver جگر کبد
Jason جیسون
Jane جین
Mercury جیوه
origin خاستگاه
spot خال
point خال نقطه
naive خام
crude خام
rough خام
still خاموش ساکت
off خاموش
switch off خاموش کرد/کن
crudely خام‌وار بطور خام
house خانه
home خانه
family خانواده
domestic خانگی
east خاور شرق
eastern خاوری شرقی
soil خاک
newsletter خبرنامه
line خت خط
god خدا
God-given خدادادی
authority خدایگانی اقتدار
donkey خر
crash خرابی
damage خرابی
reason خرد عقل
wisdom خرد حکمت
reason خرد ورزید/ورز استدلال کرد/کن
rational خردمند عقلانی
reasonable خردمندانه معقول
wiser خردمندتر
rationality خردمندی عقلانیت
fraction خرده
bit خرده
reasoning خردورزی استدلال
rationalist خردگرا
rationalism خردگرایی
bear خرس
unsatisfactory خرسندنکننده
satisfying خرسندکننده راضی‌کننده
rooster خروس
rabbit خرگوش
hare خرگوش دشتی خرگوش صحرایی
shopping خرید
buyer خریدار
customer خریدار مشتری
furry خزدار
moss خزه
bug خستر حشره
tired خسته
boring خسته کننده
bore خسته شد/شو
bore خسته شد/شو
weary خسته کرد/کن
wrath خشم
rage خشم
anger خشم عصبانیت
angry خشمگین عصبانی
harsh خشن
brute خشن
harsh خشن
satisfied خشنود راضی
pleased خشنود راضی
satisfy خشنود کرد/کن راضی کرد/کن
fulfilling خشنودکننده راضی‌کننده
satisfiability خشنودی‌پذیری صدق‌پذیری, صدق پذیری، ارضاء پذیری
satisfactory خشنود‌کننده رضایت‌بخش
dry خشک
dry out خشک کرد/کن
continent خشکاد قاره
continental خشکادی قاره‌ای
drought خشکسالی
dogmatic خشک‌اندیشانه جزمی
risk خطر
pilot خلبان
reductio خلف
curve خم منحنی
inflection خمش
inflectional خمشی
inflected خمیده
flexibility خم‌شوندگی انعطاف‌پذیری
laugh خنده
laughter خنده
comic خنده‌آور کمیک
funny خنده‌دار
cool خنک
chill خنک کرد/کن
music خنیا موسیقی
musical خنیایی موسیقیایی
use to خو داشت/دار عادت,داشت,دار
addictive خوآور اعتیادآور
dream خواب دید/بین
hostel خوابگاه
couch خوابیدن
resting خوابیده
algorithm خوارزمیک الگوریتم
algorithmic خوارزمیکی الگوریتمی
Algorithms خوارزمیک‌ها الگوریتم‌ها
contempt خواری تحقیر
free will خواست آزاد اراده‌ی آزاد
desired خواسته‌شده
suitor خواستگار
reading خواندن
called خوانده‌شده
reader خواننده/خوانندگان
whether or not خواه ناخواه
will خواهان بود/است مایل بود/است
will خواهد
would خواهد
sister خواهر
desire خواهش میل
please خواهشمندانه لطفا
nice خوب
fine خوب
good خوب
well خوب
very خود
self خود
own خود
self-consciously خود-آگاهانه
self-referencing خود-بازبرد خود-ارجاع
conscious خودآگاه
consciousness خودآگاهی
self-confident خودباور با اعتماد بنفس
self-confidence خودباوری اعتماد به نفس
yourself خودت
intentionally خودخواسته
wild خودرو وحشی
automobile خودرو اتوموبیل
car خودرو
boastful خودستا
herself خودش
itself خودش
himself خودش
themselves خودشان
autonomy خودفرمانی استقلال
myself خودم
ourselves خودمان
pretense خودنمایی تظاهر
self-consistent خودهانسگار
autoregressive خودپسرفت‌کننده
automated خودکار
pen خودکار
automatically خودکارانه بطور خودکار
automation خودکارسازی
dictator خودکامه مستبد
dictatorship خودکامگی استبداد
suicide خودکشی
autonomous خودگردان خودمختار
autocovariance خود‌هم‌ورتایی
mess خوراک
meal خوراک وعده غذایی
edible خوراکی
eating خوردن
restaurant خورشکده رستوران
sun خورشید
solar خورشیدی
solstice خوریستان
winter solstice خوریستان زمستانی انقلاب زمستانی
welcome خوش آمدید
well-ordering خوش رایه خوش ترتیب
well-ordered خوش رایه خوش ترتیب
cool خوشایند
pleasingly خوشایند
fortunately خوشبختانه
eudaimonia خوشبختی
upbeat خوشبین
delicious خوشمزه
cluster خوشه
gratification خوشی لذت
pleasure خوشی لذت
enjoy خوشی کرد/کن لذت برد/بر
air conditioning خوش‌هواسازی تهویه مطبوع
well-defined خوش‌ویمند خوش‌تعریف
blood خون
revenge خونخواهی کرد/کن
cool خونسرد
pig خوک
accustomed خوگرفته عادت‌شده
addiction خوگرفتگی اعتیاد
alcoholism خوگرفتگی به الکل اعتیاد به الکل
temperament خوی
temper خوی خلق و خوی
kin خویشاوندان
familiarity خویشاوندی
deontic خویشکاری وظیفه‌ی اخلاقی
task خویشکاری وظیفه
deontology خویشکاری‌گرایی وظیفه‌گرایی
personal خویشیک شخصی
personalize خویشیک ساخت/ساز شخصی ساخت/ساز
self-awareness خویش‌آگاهی
selfie خویش‌انداز سلفی
self-contained خویش‌گنجانده
street خیابان
cucumber خیار
fictional خیالی
second-wave خیز دوم موج دوم
wave خیزه موج
wet خیس
plow خیش
moral خیمی اخلاقی
author داتار
copyright داتار-راشن
exchange داد و ستد مبادله
deal داد و ستد کرد/کن
conviction دادباختگی محکومیت
judge دادرس قاضی
data داده
given داده شده
data داده‌ها
jury دادوران هیئت منصفه
fairly دادورانه منصفانه
trading دادوستد
court دادگاه
justice دادگری عدالت
property داراک صفت
Finite model property داراک نمونه پایان‌دار ویژگی مدل متناهی
disjunction property داراک واجوهش ویژگی فصل
asset دارایی
owner دارنده صاحب
own دارنده بود/است مالک بود/است
ownership دارندگی مالکیت
medicine دارو
drug دارو
possession دارِشتندارشتن Dârešt, verbal noun of dâštan "to have, possess" (on the model of konešt, from kardan; xoršt, from xordan; bâlešt, from bâlidan; râmešt, from râmidan; (Lori) zenešt, from zadan; (Nowdân, Fârs) perešt, from paridan); Mid.Pers. dâr-, dâštan "to have, hold, preserve;" O.Pers./Av. dar- "to hold, keep back, maintain, keep in mind;" Skt. dhr- "to hold, keep, preserve," dharma- "what is established or firm; law;" Gk. thronos "elevated seat, throne," L. firmus "firm, stable," Lith. daryti "to make," PIE *dher- "to hold, support." مالکیت
Dasein دازاین
scenario داستان سناریو
novel داستان
story داستان
allegory داستان نمادین تمثیل
fictionalized داستانی
novelist داستان‌نویس
having داشتن
hot داغ
skirt دامن
domain دامنه
domain-driven دامنه رانده دامنه محور
empty domain دامنه‌ی تهی
variable domain دامنه‌ی ورتنده دامنه‌ی متغیر
knowledge دانایی
known دانسته
science دانش علم
Computing Science دانش رایانش
Computer Science دانش رایانش
student دانشجو
scientist دانشمند/دانشمندان
scholarly دانشمندانه
encyclopedia دانشنامه دایره‌المعارف
scholar دانشور
university دانشگاه
scientific دانشیک علمی
student دانش‌آموز
positivist دانش‌باور اثبات‌گرا
positivism دانش‌گروی اثبات‌گرایی
grain دانه
seed دانه
granular دانه‌ای
volunteer داوخواه داوطلب
juror داور
judgment داوری
judging داوری
judgement داوری قضاوت
verdict داوری حکم
judge داوری کرد/کن
script دبیره خط
solid دج جامد
daughter دختر
girl دختر
brutally ددمنشانه وحشیانه
wildly ددمنشانه وحشیانه
brutal ددمنشانه وحشیانه
in در
in در
in در
within در
door در
on در
in در
at در
in در
initially در آغاز
hold در آغوش گرفت/گیر
embrace در آغوش گرفت/گیر
live in در آن زندگی کرد/کن
whereas در آنگه که در حالی که
at the moment در این هنگام در این لحظه
prima facie در برخورد نخست
in some sense در برخی چمارها در برخی معانی
captivity در بند بودن اسارت
elsewhere در جای دیگر
before در جلوی
on the street در خیابان
during در درازای در طول
on-call در دسترس
fall in love در دلدادگی افتاد/افت در عشق افتاد/افت
changing در دگرگونی در حال تغییر
originally در ریشه در اصل
just in time در زمان
below در زیر
primarily در زینه‌ی نخست در درجه‌ی اول
in effect در عمل
vs در مقابل
amongst در میان
across در میان
among در میان
surrounded در میان گرفته احاطه‌شده
surround در میان گرفت/گیر احاطه کرد/کن
at the first glance در نگاه نخست در نگاه اول
consider در نگر گرفت/گیر در نظر گرفت/گیر
anyhow در هر گونه در هر صورت
break down در هم شکست/شکن
at the first place در وهله اول در وهله اول
opposing در پادیستش
in the light of در پرتو
in consequence of در پی به تبع
ahead در پیش
in the case of در کاته‌ی در مورد
embed در کار کرد/کن
beside در کنار
in the course of در گذر در طول
strictly speaking در گفتار سخت‌گیرانه
generally speaking در گفتار هروینانه بطور کلی
whisper در گوش گفت/گوی زمزمه کرد/کن
incorporate در آمیخت/آمیز
take sth off در آورد/آور
pose در انداخت/انداز مطرح کرد/کن
inspire در دمید/دم الهام گرفت/گیر
understand در یافت/یاب فهمید/فهم
find out در یافت/یاب
introduction درآمد مقدمه
income درآمد
intercourse درآمیزش مراوده
entry درآیه مدخل
long دراز طولانی
lay دراز کشید/کش
length درازا طول
over time درازای زمان
elongation درازش
influence درایش تاثیر
influential درایمند موثر
influenced دراییده تاثیرگرفته
concerning درباره
about درباره
contain دربر داشت/دار
comprise دربر داشت/دار شامل بود/است
versus دربرابر
incorporating دربردارنده شامل
comprised دربردارنده شامل
containing دربرگیرنده شامل
exclusive دربست انحصاری
implication درتاهش استلزام
Strict implication درتاهش سخت‌گیر استلزام اکید
Material implication درتاهش ماتکی استلزام مادی
intension درتنش مفهوم
intensional درتنشی مفهومی
intensionalist درتنش‌باور مفهوم‌باور
intensionalism درتنش‌گروی مفهوم‌باوری
intensive درتنویی‌مند متمرکز
tree درخت
bright درخشان
polish درخشش داد/ده
brilliant درخشنده
brightness درخشندگی
request درخواست
request درخواست کرد/کن
requested درخواست‌شده
suitably درخور مناسب
suitable درخور مناسب
proper درخور مناسب
appropriate درخور مناسب
appropriateness درخور بودن مناسب بودن
fit درخور کرد/کن مناسب کرد/کن
appropriately درخورانه بطور مناسب
properly درخورانه
pain درد
inspiring دردمنده الهام‌بخش
inspired دردمیده الهام‌گرفته
painful دردناک
inspiration دردَمِشدردمش الهام
just درست
correct درست صحیح
fair درست
right درست
sound درست صحیح
be the case درست باشد
well-formed درست ساخت
confirm درست ساخت/ساز تایید کرد/کن
endorse درست شمارد/شمار صحه گذاشت/گذار
integer درسته عدد صحیح
correctness درستی
soundness درستی صحت
confirmation درست‌پنداشتن
injection درشانش تزریق
evolving درفرگشت
treating درمان
remedy درمان
cure درمان
treatment درمان
cure درمان شد/شو
therapist درمانگر
wild درنده/درندگان وحشی
apprehend درنوتیدن
delay درنگ تاخیر
delay درنگ کرد/کن تاخیر کرد/کن
deem درنگر گرفت/گیر درنظر گرفت/گیر
delayed درنگیده به تاخیر افتاده
induction درهازش استقرا
inductive درهازشی استقرایی
intertwined درهم تنیده
disordered درهم و برهم بی‌نظم
commingle درهم آمیخت/آمیز
conflate درهم آمیخت/آمیز
overwhelm درهم کوبید/کوب
mow درو کرد/کن
gateway دروازه
gate دروازه گیت
false دروغ کاذب
lie دروغ
lie دروغ گفت/گوی
fake دروغین قلابی
inside درون داخل
into درون داخل
come into درون آمد/آی
fall in درون افتاد/افت
go into درون رفت/رو
get into درون شد/شو وارد شد/شو
get in درون کرد/کن وارد شد/شو
include درون گرفت/گیر
input درونداد ورودی
input-output درونداد-برونداد ورودی-خروجی
contents درونمایه محتوا
content درونمایه محتوا
intrinsics درونگین
intrinsic درونگین ذاتی
intrinsically درونگینانه بطور ذاتی
interior درونی داخلی
inner درونی
internal درونی داخلی
subjectively درون‌آختانه
subject درون‌آخته سوژه
subjectivity درون‌آختگی
subjective درون‌آختی شخصی
subjectivist درون‌آخت‌گرا
subjectivism درون‌آخت‌گرایی
incoming درون‌آینده ورودی
intranet درون‌تار اینترانت
talent درون‌داشت استعداد
import درون‌ریزی
internalist درون‌گرا
internalism درون‌گرایی
inclusion درون‌گرفتن
inclusive درون‌گرفته
included درون‌گرفته شامل‌شده
include درون‌گرفته شامل
conscience درون‌یافت وجدان
intuition درون‌یافت شهود
intuitively درون‌یافتانه بطور شهودی
intuitionist درون‌یافت‌باور شهودگرا
intuitionism درون‌یافت‌گروی شهودگرایی
intuitive درون‌یافت‌گروی شهودی
intuitionistic درون‌یافت‌گروی شهودی
doorway درگاه
port درگاه پورت
inverse درگرد
inversion درگردش
engaged درگیر
engage درگیر شد/شو
involve درگیر کرد/کن
sea دریا
understanding دریافت فهم
perception دریافت ادراک
receive دریافت کرد/کن
receive دریافت کرد/کن
intelligible دریافتنی قابل فهم
understood دریافته فهمیده شده
lake دریاچه
shoreline دریاکنار خط ساحل
beach دریاکنار ساحل
inheritance دریگش darigeš
thief دزد
pirate دزد دریایی
hand دست
commit دست زد/زن مرتکب شد/شو
obtain دست یافت/یاب
achieve دست یافت/یاب نائل شد/شو
result دستاورد نتیجه
disposal دسترسی
access دسترسی
access دسترسی داد/ده
accessible دسترس‌پذیر
available دسترس‌پذیر
accessibility دسترس‌پذیری
availability دسترس‌پذیری
party دسته حزب
sort دسته
cult دسته‌ (دینی) فرقه
command دستور
rule دستور قاعده
Necessitation rule دستور بایستگی قاعده‌ی ضرورت
grammar دستور زبان گرامر
grammatically دستور زبانانه بطور نحوی
grammatical دستور زبانی
Generalization دستور هروینیدن قاعده تعمیم
Admissible rule دستور پذیرفتنی قاعده‌ی قابل قبول
agenda دستور کار دستور جلسه
rules of derivation دستورهای جدامدگی قواعد استنتاج
structural rules دستورهای ساختاری قواعد ساختاری
manipulate دستکاری کرد/کن
machine دستگاه ماشین
device دستگاه وسیله
deductive apparatus دستگاه فروهازشی دستگاه استنتاجی، دستگاه استنباطی
digestive tract دستگاه گوارش
manual دستی
accessing دستیابی
achievement دستیابی نایل شدن
assistant دستیار
assistance دستیاری
obtainable دستیافتنی
manually دستیانه بطور دستی
appealing دست‌به‌دامان شدن متوسل شدن
righthand دست‌راست
artifact دست‌ساز
nervous دست‌پاچه
lefthand دست‌چپ
at least دست‌کم حداقل
underestimate دست‌کم گرفت/گیر
obtaining دست‌یافتن
accident دشامد تصادف
southern دشتری جنوبی
hostile دشمن خصومت‌آمیز
enemy دشمن
treason دشمن‌کامی خیانت
laborious دشوار
difficult دشوار
difficulty دشواری
trouble دشواری مشکل
troubling دشواری‌ساز مشکل‌ساز
cheat دغل کرد/کن
impostor دغلکار
cheating دغلکار
cheat دغلکاری تقلب
post office دفتر پست
office دفتر کار
secretary دفتردار
album دفترگان آلبوم
heart دل قلب
dollar دلار
favourite دلخواه
desirable دلخواه مطلوب
arbitrary دلخواه
favorite دلخواه مورد علاقه
arbitrarily دلخواهانه
lover دلداده/دلدادگان عاشق/عاشقان
love دلدادگی عشق
anxious دلواپس
anxiety دلواپسی اضطراب
brave دلیر شجاع
dare دلیر شجاع
courage دلیری شجاعت
cordate دل‌دار قلب‌دار
instant دم لحظه
breath دم نفس
breathe دم زد/زن نفس کشید/کش
temperature دما
nose دماغ
nose دماغه
Entailment دمداشت استلزام
First Degree Entailment دمداشت زینه‌ی یکم
respiration دمزنش تنفس
respiratory دمزنشی تنفسی
Democrat دموکرات
seconds دمک‌ها ثانیه‌ها
pursue دنبال کرد/کن
sequence دنباله
train دنباله قطار
trail دنباله
series دنباله
imitation دنبال‌روی
tooth دندان
dentist دندانپزشک
ten ده
mouth دهان
decimal دهدهی
donation دهش
drum دهل طبل
decade دهه
two دو
two-valued دو ارزشی
two-place دو جایگاهی دو موضعی
double-indexing دو-نمایه‌سازی
twelve دوازده
twice دوبار
Double negation دوبار نی‌شدن نقض مضاعف
again دوباره
dichotomy دوبخشی دیکوتومی
double دوبرابر
duplicate دوتا کرد/کن
duplication دوتایش
binary دوتایی
smoke دود
obsessive دودل وسواس
hesitation دودلی تردید
chimney دودکش
distanced دور بافاصله
remote دور
distant دور
away دور
far دور
disposal دور انداختن
waste دور ریختنی
keep away دور نگه داشت/دار
stay away دور ایستاد/ایست
discard دور ریخت/ریز
distance دورا فاصله
prudent دوراندیش
dilemma دوراهی
farther دورتر
farthest دورترین
TV دوردیس تلویزیون
television دوردیس تلویزیون
telemetry دورسنجی
telephone دورگو تلفن
plate دوری بشقاب
hell دوزخ جهنم
like دوست داشت/دار
friendly دوستانه
camaraderie دوستی رفاقت
friendship دوستی
lovely دوست‌داشتنی
mutually دوسویانه متقابل
mutual دوسویه دوطرفه
shower دوش
Monday دوشنبه
twin دوقلو
secondary دومان
latter دومی
second دومین
second-largest دومین بزرگ
runner دونده
bike دوچرخه
dual دوگان
dualism دوگانه‌گروی
duality دوگانگی
dialectical دوگویانه دیالکتیکی
dialectic دوگویی دیالکتیک
installation دَرهِشدرهش
south دَشتردشتر Daštar, from Mid.Pers. dašn "right hand;" Av. dašina- "right;" Ossetic dæsni "skillful, dexterous;" cf. Skt. dáksina- "right; southern;" Gk. dexios (<*deks-i-uo-) "right," dexiteros "located on the right side;" L. dexter "right;" Goth. taihswo "right hand;" O.Ir. dess "on the right hand, southern;" PIE base *deks- "right." The second element -tar direction suffix, as in Mid.Pers. ošastar "east" (Av. ušastara- "eastern"), dôšastar "west" (Av. daôšatara-, daôšastara- "western"), abâxtar "north" (Av. apāxtara- "northern"), Mod.Pers. bâxtar, → west. جنوب
moment دَمدم لحظه
grant دَهِشدهش
box دُرجدرج جعبه
toolbox دُرج ابزاردرج ابزار جعبه‌ی ابزار
department دپارتمان
casualty دژبختی سانحه
misunderstanding دژدریافت سوء تفاهم
mistaken دژ‌گرفته اشتباه‌گرفته‌شده
mistakenly دژ‌گیرانه بطور اشتباه
mistake دژ‌گیری اشتباه
Descartes دکارت
cartesian دکارتی
Dr دکتر
rename دگر نامید/نام تغییر نام داد/ده
turn into دگر کرد/کن تبدیل شد/شو
change دگر کرد/کن تغییر داد/ده
otherness دگربودگی
metamorphosis دگردیسی
differing دگرسان متفاوت
differ دگرسان متفاوت
different دگرسان متفاوت
differ دگرسان بود/است تفاوت داشت/دار
differently دگرسانانه متفاوت
differentiation دگرسانش مشتق‌گیری
differential دگرسانه‌ای
diffidence دگرسانی اختلاف
difference دگرسانی تفاوت
renamed دگرنامیده
shift دگرگونی تغییر
change دگرگونی تغییر
immutable دگرگونی‌ناپذیر تغییرناپذیر
immutability دگرگونی‌ناپذیری تغییرناپذیری
changes دگرگونی‌ها تغییرات
mutable دگرگونی‌پذیر تغییرپذیر
mutability دگرگونی‌پذیری تغییرپذیری
alternative دگرین
alternatively دگرینانه
meeting دیدار ملاقات
meet دیدار کرد/کن ملاقات کرد/کن
video دیداری
visited دیدن کرد
visited دیده
observer دیده‌بان
point of view دیدگاه
standpoint دیدگاه
pointof-view دیدگاه منظر
view دیدگاه
late دیر
late دیر
duration دیرش مدت
yesterday دیروز
antique دیرینه عتیقه
museum دیرینکده موزه
format دیسار قالب
formation دیسش
shape دیسه شکل
form دیسه شکل
formal دیسه‌ای صوری
non-formalized دیسه‌ای نشده صوری نشده
formative دیسه‌بخش شکل‌دهنده
formalize دیسه‌سازی کرد/کن صورت‌بندی کرد/کن
formalise دیسه‌سازی کرد/کن صورت‌بندی کرد/کن
formalized دیسه‌سازی‌شده صورت‌بندی شده
schema دیسه‌نما
formalization دیسه‌ورش صورتبندی
formalist دیسه‌گرا صورت‌گرا
formalism دیسه‌گرایی صورت‌گرایی
portray دیسه‌گری کرد/کن به‌تصویر کشید/کش
formally دیسه‌‌ای‌وار بطور صوری
formula دیسول فرمول
Barcan formula دیسول بارکن فرمول بارکن، فرمول بارکان
closed formula دیسول بسته فرمول بسته
Buridan formula دیسول بوریدان فرمول بوریدان
formulation دیسولش صورتبندی
formulate دیسول‌سازی فرمول‌بندی
Controversial formulas in Quantified Modal Logic دیسول‌های سگالشی در گویایی سویی چندی‌گذارده فرمول‌های بحث برانگیز در منطق موجهات محمولاتی
last night دیشب
religion دین
religious دینی
devil دیو
wall دیوار
firewall دیوار آتش
enclosed دیوارکشی‌شده محصور
ministry دیوانسرا وزارتخانه
crazy دیوانه
madly دیوانه‌وار
insanely دیوانه‌وار
David دیوید
Davidsonian دیویدسنی
no longer دیگر
so on دیگر غیره
anymore دیگر
else دیگر
another دیگر
other دیگر
DNA دی‌ان‌اِیدی‌ان‌ای
mind ذهن zen
mind-brain ذهن-مغز
mentally ذهنانه
mental ذهنی
mentality ذهنیگی ذهنیت
Mentalism ذهنی‌گرا
Mentalist ذهن‌گرا
mentalist ذهن‌گرا
give back را پس داد/ده
give sth back را پس داد/ده
Rob راب
streaming رابش
stream رابه
streamline راب‌خت
radio رادیو
Radium رادیوم
mystery راز
mysterious رازآلود مرموز
mystical رازوَرانهرازورانه عرفانی
mysticism رازوَریرازوری عرفان
right راست
true راست صادق
verify راست جست/جوی râst•jostan تحقیق کرد/کن
direction راستا جهت
directed راستادار جهت‌دار
directedness راستاداری جهت‌داری
director راستار مدیر
justified راستاورده موجه
justification راستاورش توجیه
justify راستاوری کرد/کن توجیه کرد/کن
justifiable راستاوری‌پذیر قابل توجیه
rectangular راستگوش
truth راستی صدق
truth of sentence راستی سهان صدق جمله
vacuous truth راستی پوچ
logical truth راستی گویاییک صدق منطقی
authentic راستین اصیل
authenticate راستین شمرد/شمار
truth راستینی حقیقت
verification راستی‌جویی تحقیق
truth-preserving راستی‌نگهدار
rightmost راست‌ترین
verificationist راست‌جست‌باور تحقیق‌گرا
verifiable راست‌جست‌پذیر قابل تحقیق
verifiability راست‌جست‌پذیری تحقیق‌پذیری
verificationism راست‌جست‌گروی تحقیق‌گرایی
authentication راست‌شماری احراز هویت
bracket راست‌کمانک براکت
rectangle راست‌گوشه مستطیل
Rosser راسر
Russell راسل
Russellian راسلی
weasel راسو
right راشن حق
patent راشَن برنوسشراشن برنوسش حق ثبت
Rawls رالز
driven رانده
driver راننده/رانندگان
driving رانندگی
way راه
lane راه باریک
pipeline راه لوله خط لوله
run راه افتاد/افت
trigger راه انداخت/انداز
move راه رفت/رو
walk راه رفت/رو
monk راهب
admin راهبر
administrator راهبر
administrative راهبری
administration راهبری
administrate راهبری کرد/کن
guide راهنما
solution راهکار راه‌ حل
start-up راه‌انداز استارت‌آپ
trigger راه‌انداز
obstacle راه‌بند مانع
barrier راه‌بند مانع
staircase راه‌پله
rugby راگبی
vote رای
vote رای داد/ده
computing رایانش
computation رایانش
computational رایانشی
computable رایانش‌پذیر
computability رایانش‌پذیری
computer رایانگر کامپیوتر
laptop رایانگر لپتاپ
PC رایانگر خویشیک کامپیوتر شخصی
mentor رایزن
consultant رایزن مشاور
attorney رایزن وکیل
ordering رایه ترتیب
order رایه Râyé, noun related to râyânidan "to regulate, set in order," from Mid.Pers. râyânīdan "to arrange, organize," from rây- (Mod.Pers. ârây-, ârâyeš, ârâyidan "to arrange, adorn"), ârây-, ârâstan "to arrange, adorn;" O.Pers. rād- "to prepare," rās- "to be right, straight, true," rāsta- "straight, true" (Mod.Pers. râst "straight, true"); Av. rāz- "to direct, put in line, set," razan- "order;" Gk. oregein "to stretch out;" L. regere "to lead straight, guide, rule," p.p. rectus "right, straight;" Skt. rji- "to make straight or right, arrange, decorate;" PIE base *reg- "move in a straight line;" see also → direct.
second order رایه دوم مرتبه دوم
second-order رایه دوم مرتبه دوم
first-order رایه یکم مرتبه اول
ordinal رایه‌ای ترتیبی
first order رایه‌ی یکم مرتبه‌ی اول
row رج ردیف
queue رج صف
occur رخ داد/ده به وقوع پیوست/پیوند
bed رختخواب
occurrence رخداد وقوع
incident رخداد حادثه
occurred رخداده به وقوع پیوسته
electricity رخش برق
electric رخش برق
electrical رخشی برقی
interface رخگاه واسط
functional interface رخگاه کریایی واسط تابعی
rejection رد کردن
class رده کلاس
classifier رده‌بند
classification رده‌بندی طبقه‌بندی
triage رده‌بندی درمانی,کرد,کن,را
classified رده‌بندی شده طبقه‌بندی شده
bourgeoisie رده‌ی سوداگر بورژوازی
proletariat رده‌ی کارگر پرولتاریا
strategy رزم‌آمایی
exact رزین دقیق
exactly رزینانه دقیقا
delivery رسانش تحویل
media رسانه
Rust رست
category رسته طبقه‌بندی
categorical رسته‌ای
categorial رسته‌ای
categorially رسته‌ای‌وار
officially رسمی
official رسمی
formality رسمی بودن
rope رسن طناب
reaching رسیدن
mature رسیده بالغ
puberty رسیدگی بلوغ
string رشته
sequent رشته
accurate رشمند rašmand دقیق
accuracy رشمندی rašmand•i دقت
demeanor رفتار
behaviour رفتار
behavior رفتار
behave رفتار کرد/کن
behaviorism رفتارگرایی
gradually رفته‌رفته به تدریج
romantic رمانتیک
coder رمزگذار
encoding رمزگذاری
decoder رمزگشا
decode رمزگشایی شد/شو
suffering رنج بردن
suffer رنج برد/بر
grated رنده‌شده
color رنگ
colour رنگ
paint رنگ کرد/کن
pigment رنگدانه
pale رنگ‌پریده
released رها شده
rid رها شد/شو خلاص شد/شو
release رها کرد/کن
drop رها کرد/کن
emancipation رهایی
release رهایی
leader رهبر
leaders رهبران
leadership رهبری
lead رهبری کرد/کن هدایت شد/شو
set off رهسپار شد/شو
guideline رهنمود
instruction رهنمود
traveler رهنورد مسافر
passenger رهگذر مسافر
tracking رهگیری ردیابی
tolerate روا داشت/دار
procedure روال
usually روالانه معمولا
usual روالین معمولی
spirit روان
running روان جاری
soul روان
psychological روانشناختی
psychologist روانشناس
psychology روانشناسی
psychic روانی
psychotherapy روان‌درمانی
therapy روان‌درمانی
psychosis روان‌پریشی
prevailing رواگین رایج
fox روباه
against روبرو مقابل
face روبرو شد/شو
Routly روتلی
day روز
daily روزانه
newspaper روزنامه
journalist روزنامه‌نگار
journalism روزنامه‌نگاری
age روزگار عصر
era روزگار عصر
heyday روزگار شکوفایی دوران شکوفایی
Common Era روزگار همدار دوران مشترک
childhood روزگار کودکی دوران کودکی
someday روزی
rural روستایی
way روش
means روش
manner روش
method روش
clear روشن واضح
turn on روشن کرد/کن
switch on روشن کرد/کن
clarify روشن کرد/کن شفاف شد/شو
exposition روشنگری توضیح
explaining روشنگری توضیح‌دادن
explanation روشنگری توضیح
Explication روشنگری ایضاح
explain روشنگری کرد/کن توضیح داد/ده
daylight روشنی روز
clarification روشن‌سازی شفاف‌سازی
modus tollens روشِ برداشتنروش برداشتن
modus tollendo tollens روشِ برداشتنروش برداشتن
modus ponens روشِ گذاردنروش گذاردن قیاس استثنایی
modus ponendo ponens روشِ گذاردنروش گذاردن قیاس استثنایی
methodology روش‌شناسی
oil روغن
desktop رومیزی
copy رونوشت
jacket روپوش ژاکت
veneer روکش
coating روکش
recipe روگرفت نسخه
over روی
on روی
happen روی داد/ده اتفاق افتاد/بیفت
note روی داشت/دار توجه کرد/کن
encounter رویارو کرد/کن مواجه شد/شو
encounter رویارویی مواجهه
happening رویداد اتفاق
event رویداد
event based رویداد پایه
realistic رویدادانه واقع‌بینانه
logging رویدادنگاری
real رویداده حقیقی
realized رویداده محقق
realist رویداده‌گرا حقیقت‌گرا
realism رویداده‌گرایی واقع‌گرایی
reality رویدادگی حقیقت
realize رویدادگی بخشید/بخش تحقق بخشید/بخش
realization رویدادگی‌بخشیدن تحقق
plate رویه صفحه
facet رویه
surface رویه سطح
page رویه صفحه
pp رویه‌ها صفحات
pp. رویه‌های صفحه‌های
approach رویکرد
remark روی‌داشت توجه
altogether روی‌هم کاملا
overall روی‌هم
growth رُسترست رشد
diet رژیم غذایی
vessel رگ
hypocrisy ریاکاری
microscope ریزبین میکروسکوپ
microorganism ریزجاندار میکروارگانیسم
microwave ریزخیزه مایکرو ویو
microservice ریززواری مایکروسرویس
the details omitted ریزه‌ها فروگذار شده اند جزئیات حذف شده اند
thread ریسمان
beard ریش
root ریشه
radical ریشه‌ای اساسی
radically ریشه‌ای‌وار
gravel ریگ
generate زاد آورد/آور تولید کرد/کن
parent زادآور والد
produced زادآورده تولیدشده
generated زادآورده تولیدشده
generation زادآوری تولید
produce زادآوری کرد/کن تولید شد/شو
birthday زادروز تولد
generation زادمان نسل
born زاده‌شده
generator زادگر مولد
nature زاستار طبیعت
naturally زاستارانه به طور طبیعی
naturalist زاستارگرا
naturalism زاستارگرایی طبیعت‌گرایی
natural زاستاری طبیعی
naturalistic زاستار‌باورانه طبیعت‌گرایانه
knee زانو
servant زاور خدمتکار
angle زاویه
birth زایش تولد
generative زاینده مولد
dump زباله ریخت/ریز
language زبان
formal language زبان دیسه‌ای زبان صوری
natural language زبان زاستاری زبان طبیعی
linguistically زبانشناسانه
linguistic زبانشناسیک زبانی
flame زبانه‌ی آتش شعله
Programming languages زبان‌های برنامه‌نویسی
superior زبرین
wound زخم
injury زخم جراحت
∧ Elimination زدایش ∧ حذف ∧
∨ Elimination زدایش ∨
eliminative زدایشی حذفی
eliminator زداینده حذف‌کننده
elimination زدودن حذف
Double negation elimination زدودن دوبار نی‌شدن حذف نقض مضاعف
gold زر طلا
arsenal زرادخانه
yellow زرد
yellowness زردی
armour زره
golden زرین طلایی
ugly زشت
charcoal زغال
coal زغال‌سنگ
tense زمان
time زمان
present-tense زمان-کنون
time زمانبندی کرد/کن
timer زمانگر تایمر
temporal زمانی
emerald زمرد
emergency زمرچشی zomarceš اضطراری
winter زمستان
hibernal زمستانی
earth زمین
land زمین
ground زمین
pitch زمین بازی
fell زمین افتاد/افت
stumble زمین خورد/خور
setting زمینه
ground زمینه
underlie زمینه کرد/کن
contextual زمینه‌ای
earthy زمینی
terrestrial زمینی
satellite زمین‌شناختی
geographer زمین‌نگار جغرافیدان
geography زمین‌نگاری جغرافیا
geographical زمین‌نگاریک جغرافیایی
woman زن
bitch زن هرزه
marriage زناشویی ازدواج
remarriage زناشویی دوباره ازدواج مجدد
bee زنبور
chain زنجیر
jail زندان
prisoner زندان
prison زندان
lived زنده
live زنده
alive زنده
viva زنده باد
revive زنده کرد/کن
life زندگی
afterlife زندگی پس از مرگ
live زندگی کرد/کن
inhabit زندگی کرد/کن
real-life زندگیِ رویدادهزندگی رویداده زندگی واقعی
harsh زننده
dirty زننده رکیک
nasty زننده
nastiest زننده‌ترین
bell زنگ
rust زنگ زد/زن
ring زنگ زد/زن
rust زنگار
feminist زن‌باور فمنیست
expression زهاوش zohâveš عبارت
express زهاویدن
expressed زهاویده اظهار شده
poison زهر
server زوارنده خدمت‌رسان
client زوارگیر مشتری
service زواری خدمت
streaming service زواری رابشی خدمت جریانی
soon زود
early زود
earliest زودترین
executing زکاردن اجرا کردن
execution زکارش اجرا
executive زکارشی اجرایی
loss زیان
beautiful زیبا
beauty زیبایی
olive زیتون
sub زیر
beneath زیر
following زیر ذیل
under زیر
bury زیر خاک کرد/کن دفن کرد/کن
underlined زیر خت دار زیر خط دار
subclass زیر رده
because زیرا
submarine زیردریایی
subcommand زیردستور
subway زیرراه مترو
infrastructure زیرساخت
subsystem زیرسامانه
subsentential زیرسهانی زیر جمله‌ای
sub-sentential زیرسهانی زیر جمله‌ای
subfield زیرشاخه
sub-case زیرفتاد زیرمورد
sub-process زیرفرآیند
substrate زیرنهاد
substance زیرنهاد جوهر
substratum زیرنهاد
substantial زیرنهادی قابل توجه
substantive زیرنهادین جوهری
underlying زیرنهفته
subscripted زیرنوشته
subscribed زیرنوشته
subscript زیرنویس
subset زیرهنگرد زیرمجموعه
proper subset زیرهنگرد سره زیرمجموعه‌ی محض
subcontrary زیرپادگونه تداخل تحت تضاد
subtask زیرکار
subtype زیرگونه
sub-logic زیرگویایی زیرمنطق
living زیستن
vital زیستی حیاتی
biologist زیست‌شناس
biologically زیست‌شناسانه
biological زیست‌شناسانه
biology زیست‌شناسی
biologistic زیست‌شناسیک
viable زیست‌پذیر
epoch زیمه
epoch-making زیمه‌ساز
degree زینه درجه
quadratic زینه دوم درجه دوم
table زیگ جدول
truth table زیگ راستی جدول ارزش
state ساتراپی ایالت
United States ساتراپی‌های آیکیده [امریکا] ایالات متحده
made ساخت
structure ساختار
Algebraic structure ساختار جبری
deconstruct ساختار شکست/شکن
deconstruction ساختارشکنی
deconstructing ساختارشکنی
building ساختمان
Data structures ساختمان‌های داده
creation ساختن
construction ساختن
constructed ساخته شده
made from ساخته‌شده از
morphology ساختواژی صرف
dummy ساختگی
structured ساخت‌یافته
simple ساده
simplified ساده شده
simplify ساده کرد/کن
simplistic ساده‌انگارانه
simpler ساده‌تر
simplest ساده‌ترین
simplification ساده‌سازی
simplicity سادگی
instrument ساز
equipment ساز و برگ تجهیزات
adaptive سازش
adapt سازش یافت/یاب
adaptation سازشی
adaptable سازش‌پذیر
organization سازمان
organizational سازمانی
organize سازمان‌دهی کرد/کن
builder سازنده/سازندگان
mechanism سازوکار مکانیسم
compatible سازگار
accommodate سازگار کرد/کن
compatibility سازگاری
statesman ساستار سیاستمدار
politician ساستار سیاستمدار
politics ساستاری سیاست
political ساستاری
stalk ساقه
stem ساقه
age سال سن
year سال
yearly سالانه
year old ساله
years old ساله
social order سامان هازمانی نظم اجتماعی
system سامانه سیستم
Modal System S3 سامانه S3 نظام S3
operating system سامانه آپارش سیستم عامل
Formal System سامانه دیسه‌ای نظام صوری
quantified modal system سامانه سویی چندی‌گذارده سیستم موجهاتی تسویری
operating systems سامانه‌های آپارش سیستم‌های عامل
solar system سامانه‌ی خورشیدی منظومه‌ی شمسی
central nervous system سامانه‌ی پیامرسان ستادی سیستم عصبی مرکزی
systematic سامانیک سیستماتیک
centimeter سانتی‌متر
centimetre سانتی‌متر
nuance ساگِنساگن
cyber سایبر
shadow سایه
wastebasket سبد زباله سطل زباله، سطل آشغال
basketball سبدتوپ بسکتبال
green سبز
greenfield سبزه‌زار
vegetable سبزی
veggies سبزیجات
lightweight سبک
mild سبک خفیف
light سبک
style سبک
lifestyle سبک زندگی
asterisk ستاره
star ستاره
Vesper ستاره زهره
Vesper ستاره شامگاهی
asterisked ستاره‌دار
Morning Star ستاره‌ی بامدادی
Vesper ستاره‌ی بامدادی ستاره‌ی صبحگاهی
Evening Star ستاره‌ی شامگاهی
Stoic ستاوندی رواقی
‫‪Stoics‬‬ ستاوندیان رواقیون
stem ستاک
adoration ستایش
admirer ستایشگر
bin ستل سطل
instant ستند لحظه
Assertion ستوارش
glorifying ستودن تجلیل
admirable ستودنی
admired ستوده تحسین‌شده
celebrated ستوده تحسین‌شده
virtue ستودگی فضیلت
column ستون
vertical ستونی عمودی
quarrel ستیز نزاع
struggle ستیز
contentious ستیز انگیز مناقشه‌انگیز
strife ستیزه
strongly سخت به‌شدت
intense سخت شدید
tough سخت
hard سخت
harden سخت شد/شو
severity سختی شدت
bother سختی زحمت
hardware سخت‌افزار
harder سخت‌تر
toughest سخت‌ترین
rigid سخت‌پای صلب
rigidity سخت‌پایی صلبیت
rigour سخت‌گیر
rigor سخت‌گیر
austere سخت‌گیر
strict سخت‌گیر اکید
austerely سخت‌گیرانه
rigorously سخت‌گیرانه
strictly سخت‌گیرانه
utterance سخن
speak سخن گفت/گوی صحبت کرد/کن
lecture سخنرانی
censorship سخن‌مهاری سانسور
gossip سخن‌پراکنی شایعه
hundred سد صد
sound سدا صدا
sound سدا داد/ده صدا داد/ده
century سده قرن
twentieth-century سده بیستم قرن بیستم
Middle Ages سده‌های میانی قرون وسطی
20th-century سده‌ی بیستم قرن بیستم
last century سده‌ی گذشته قرن اخیر
head سر
refuse سر باز زد/زن
make noise سر و سدا کرد/کن سر و صدا کرد/کن
deal سر و کار داشت/دار
violate سر پیچید/پیچ
drink up سر کشید/کش
chef سرآشپز
inception سرآغاز
header سرآیند
entirely سراسر کاملا
fully سراسر کاملا
throughout سراسر
entire سراسر تمام
pretty سراسر کاملا
quite سراسر کاملا
worldwide سراسر جهان
glory سرافراز بود/است
title سرال عنوان
ultimately سرانجام
eventually سرانجام در نهایت
finally سرانجام
apartment سراپار آپارتمان
overhead سربار
soldier سرباز
towering سربه‌فلک‌کشیده
along سرتاسر
through سرتاسر
red سرخ
pink سرخ‌روشن صورتی
cool سرد
cold سرد
puzzle سردرگم کرد/کن
confusion سردرگمی
‫‪species سرده
genus سرده جنس
straightforward سرراست
straight سرراست مستقیم
direct سرراست مستقیم
straightforwardly سرراستانه بطور مستقیم
directly سرراستانه بطور مستقیم
deadline سررسید
woodland سرزمین جنگلی
sturdy سرسخت
hall سرسرا هال
instinct سرشت غریزه
character سرشتار شخصیت
characterization سرشتارش
characteristic سرشتاری مشخصه
characterised سرشتاریده مشخص‌شده
inherent سرشتین
shampoo سرشوی شامپو
proud سرفراز
cough سرفه کرد/کن
chill سرما
cooling سرمایش
wealth سرمایه ثروت
fund سرمایه
fund سرمایه گذارد/گذار
wealthy سرمایه‌دار ثروتمند
Capitalism سرمایه‌داری
bourgeoisie سرمایه‌داری
funding سرمایه‌گذاری
investment سرمایه‌گذاری
fate سرنوشت
fatalism سرنوشت‌باوری تقدیرگرایی
crucial سرنوشت‌ساز حیاتی
overthrow سرنگون کرد/کن
rhyme سرود
master-slave سرور-برده
dealing سروکار داشتن
transgression سرپیچی
violation سرپیچی
violating سرپیچیدن
origin سرچشمه منشأ
source سرچشمه
provenance سرچشمه مبدا
originate سرچشمه گرفت/گیر
emanating سرچشمه‌گرفته
suppression سرکوب
busy سرگرم
hobby سرگرمی
entertaining سرگرم‌کننده
deserved سزاوار
deserve سزاوار بود/است
undermine سست شد/شو
custom سفارشی
customize سفارشی کرد/کن
earthenware سفال
firm سفت
solidify سفت شد/شو
zero سفر صفر
vanish identically سفر شدن سخت‌گیرانه صفر شدن بطور اکید
white سفید
marten سمور
critique سنجش نقد
critical سنجشگرانه انتقادی
analog سنجه‌ای قیاسی
criterion سنجیدار معیار
chair سندلی صندلی
stone سنگ
cruel سنگدل بی‌رحم
gravel سنگریزه
pave سنگفرش کرد/کن
paving سنگفرش‌کردن
fossil سنگواره فسیل
heavy سنگین
unwieldy سنگین
weight سنگینی وزن
cornerstone سنگ‌بنا
tortoise سنگ‌پشت
three سه
three-valued سه ارزشی
sentence سهان جمله
sentential سهانی جمله‌ای
sense سهش حس
feeling سهش احساس
Common Sense سهش همدار عقل سلیم
susceptible سهنده حساس
sensitive سهنده حساس
context-sensitive سهنده به بافتار حساس به متن
context-sensitivity سهندگی به بافتار حساسیت به متن
ternary سه‌تایی
triple سه‌تایی
Tuesday سه‌شنبه
side سو طرف
biased سو گرفته
embark سوار شد/شو
fuel سوخت
profit سود
benefit سود
profitable سودآور
businessman سوداگر
business سوداگری کسب‌ و کار
profiteer سودجویی کرد/کن
utilitarian سودمند
utilitarianism سودمندگرایی فایده‌گرایی
usefulness سودمندی
hole سوراخ
needle سوزن
alligator سوسمار تمساح
third سومین
obversion سوگردش عکس نقیض مخالف
tragedy سوگنامه
mourning سوگواری
modal سویی وجهی
modality سوییگی وجهی‌بودن
assertion سُتوارشستوارش اخبار
assertoric سُتوارشیستوارشی اخباری
bishop سُکوباسکوبا اسقف
exceptional سُگِرتِشیسگرتشی استثنایی
thanks سپاس
Acknowledgments سپاسمندی قدردانی
grateful سپاسگزار
thank you سپاسگزارم
respective سپاکوار مربوطه
next سپس
then سپس
later on سپس‌تر بعدا
holiday سپنت‌روز تعطیل
sacred سپند مقدس
candle سپندار شمع
sunrise سپیده‌دم
dawn سپیده‌دم
coin سکه
platform سکو
dog سگ
bitch سگ ماده
exception سگرتش sogerteš Sogert, from so-, variants zo- and os-, → ex- "out," + gert- "to take," → concept; cf. Mid.Pers. Parthian zgirw- "to take out," from uz- "ex-" + girw- "to take." استثناء
thirty سی
black سیاه
list سیاهه لیست
inventory سیاهه‌ی دارایی لیست موجودی
bill سیاهه‌ی پرداخت صورتحساب
ghost سیاهی روح
black hole سیاه‌چاله
apple سیب
potato سیب‌زمینی
situation سیتش وضعیت
danger سیج خطر
dangerous سیجناک خطرناک
thirteen سیزده
flood سیل
wire سیم
cement سیمان
subjunctive سیمای پیروی وجه شرطی
cinema سینما
cigarette سیگار
golf شاخاب خلیج
fork شاخه
bough شاخه
branch شاخه
fork شاخه شاخه کرد/کن
open branch شاخه‌ی باز
antennae شاخک‌ها
foliage شاخ‌و‌برگ
cheerful شاد
merry شاد
merrier شادتر
happy شادمان خوشحال
happiness شادمانی خوشحالی
joy شادی
Charlotte شارلوت
fluid شاره سیال
flow شاره
fluidity شارِگیشارگی سیالیت
dinner شام
sunset شامگاه غروب
Shaun شان
their شان
shoulder شانه
mainstream شاهراه جریان اصلی
prince شاهزاده/شاهزادگان
feat شاهکار
princess شاه‌دخت
student شاگرد
pupil شاگرد
perhaps شاید
maybe شاید
might have been شاید بود ممکن بود باشد
possibly شایدانه بطور ممکن
deservedly شایسته
competent شایسته لایق
decent شایسته
merit شایستگی لیاقت
competency شایستگی
night شب
haste شتاب عجله
hurry شتاب کرد/کن عجله کرد/کن
rapid شتابان سریع
quick شتابان سریع
quickly شتابان به‌سرعت
hasty شتابزده عجولانه
camel شتر
plow شخم زد/زن
possible شدنی ممکن
might شدنی بود/است ممکن,بود,است
may شدنی بود/است ممکن,بود,است
washed شسته‌شده
six شش
sixth ششمین
trousers شلوار
shoot شلیک
shoot شلیک کرد/کن
firing شلیک‌کردن
you شما
count شمار تعداد
countable شمارا
accountant شماردار حسابدار
accounting شمارداری حسابداری
account شماردن حساب
innumerable شمارش‌ناپذیر غیر قابل شمارش
enumerable شمارش‌پذیر قابل‌شمارش
denumerable شمارش‌پذیر قابل شمارش
counter شمارنده
number شماره
integral number شماره درست عدد صحیح
complex number شماره همتافت عدد مختلط
numerical شماره‌ای عددی
numeral شماره‌ای عددی
numerals شماره‌ها اعداد
numbers شماره‌ها اعداد
twin primes شماره‌های نخستین دوقلو اعداد اول دوقلو
real number شماره‌ی راستین عدد حقیقی
natural number شماره‌ی زاستاری عدد طبیعی
prime number شماره‌ی نخستین عدد اول
irrational number شماره‌ی گنگ عدد گنگ
rational number شماره‌ی گویا عدد گویا
integral numbers شمارگان درست اعداد صحیح
real numbers شمارگان راستین اعداد حقیقی
natural numbers شمارگان زاستاری اعداد طبیعی
complex numbers شمارگان همتافت اعداد مختلط
rational numbers شمارگان گویا اعداد گویا
digital شماری دیجیتال
arithmetic شماریک حساب
Peano arithmetics شماریک پئانو حساب پئانو
arithmetical شماریکال حسابی
arithmetisation شماریک‌سازی حسابی‌سازی
articulate شمرده گفت/گوی
articulating شمرده‌گفتن
articulated شمرده‌گفته
articulation شمرده‌گویش
sword شمشیر
sand شن
swim شنا کرد/کن
cognition شناخت
the best known شناخته‌شده‌ترین
epistemic شناختی معرفتی
cognitive شناختی
epistemically شناخت‌شناسانه بطور معرفتی
Epistemology شناخت‌شناسی معرفت‌شناسی
identified شناسایی شده
identify شناسایی کرد/کن
identified شناسایی‌شده
identifiable شناسایی‌پذیر
float شناور
hover شناور
hover شناور کرد/کن
fenugreek شنبلیله
Saturday شنبه
listener شنونده/شنوندگان
audience شنوندگان
eagle شهباز عقاب
town شهر
city شهر
citizen شهروند
urban شهری
civil شهری مدنی
civilization شهریگری تمدن
probable شوانا محتمل
probably شوانانه احتمالا
probability شوانایی احتمال
probabilistic شوانیک
witty شوخ
joke شوخی جوک
kid شوخی کرد/کن
passion شور
encourage شور داد/ده تشویق کرد/کن
thriller شورانگیز هیجان‌انگیز
exciting شورانگیز هیجان‌انگیز
insurrection شورش
rebel شورشی/شورشیان
enthusiast شورمند
enthusiastic شورمندانه
emotional شورمندانه احساسی
emotion شورمندی احساس
mode شون ‫‪šōn جهت
husband شوهر
possibility شُدنیگیشدنیگی امکان
contingency شُدنیگی ویژهشدنیگی ویژه امکان خاص
hunt شکار کرد/کن
hunter شکارچی
gap شکاف
sugar شکر
setback شکست
failure شکست عدم موفقیت
fail شکست خورد/خور
defeat شکست داد/ده
beat شکست داد/ده
chocolate شکلات
stomach شکمبه معده
glory شکوه
technique شگرد تکنیک
strange شگفت عجیب
surprise شگفتانه
wonder شگفتی تعجب
startling شگفت‌آور
surprising شگفت‌آور
amazing شگفت‌آور حیرت‌انگیز
surprisingly شگفت‌آورانه
marvelous شگفت‌انگیز
wonderful شگفت‌انگیز
surprised شگفت‌زده
surprise شگفت‌زده کرد/کن
steep شیب تند
shine شید
mania شیدایی
manic شیدایی
milk شیر
syrup شیره شربت
sweet شیرین
glass شیشه
chemist شیمی‌دان
Shiva شیوا
fluent شیوا
mode شیوه طرز
fashion شیوه
protocol شیوه‌نامه پروتکل
Chicago شیکاگو
nicely ظریفانه
cave غار
dust غبار
food غذا
filter غربال
filter out غربال کرد/کن فیلتر شد/شو
sad غمگین
submerge غوته‌ور کرد/کن غوطه‌ور کرد/کن
giant غول
file فایل
case فتاد مورد
case study فتاد پژوهی مورد پژوهی
productively فرآورانه بطور مولد
product فرآورده محصول
production فرآورش تولید
producer فرآورنده تولیدکننده
producing فرآوری تولید
invite فرا خواند/خوان دعوت شد/شو
call فرا خواند/خوان
metamathematics فراانگارش فراریاضیات
call فراخوانی
run off فرار کرد/کن
flee فرار کرد/کن
upstream فرازاب
metalanguage فرازبان
project فراشان پروژه
projection فراشانش
projector فراشانگر
projecting فراشانیدن
forget فراموش کرد/کن
amnesia فراموشی
French فرانسوی
provide فراهم کرد/کن
supply فراهم کرد/کن
accommodate فراهم کرد/کن
extraordinary فراهمیشگی فوق‌العاده
supplied فراهم‌شده
supplier فراهم‌کننده
numerous فراوان
exhaustive فراگیر
ubiquitous فراگیر
comprehensive فراگیر جامع
beyond فرای
process فرایند
fat فربه چاق
photograph فرتور عکس
photo فرتور تصویر
picture فرتور تصویر
picture فرتور کرد/کن تصویر کرد/کن
camera فرتوگیر دوربین
completion فرجامش پایان یافتن
ultimate فرجامین نهایی
tomorrow فردا
philosopher فرزانه/فرزانگان فیلسوف/فیلسوفان
philosophers فرزانگان فیلسوفان
philosophy فرزانگی فلسفه
Philosophy فرزانگی فلسفه
Philosophy of Mathematics فرزانگی انگارشی فلسفه‌ی ریاضی
Philosophy of Language فرزانگی زبان
Ordinary language philosophy فرزانگی زبان هرروزه فلسفه‌ی زبان طبیعی
Hegel's philosophy فرزانگی هگل فلسفه هگل
philosophize فرزانگی ورزید/ورز فلسفه ورزید/ورز
philosophical فرزانگیک فلسفی
imp فرزند
perfect فرساخت کامل
perfectly فرساختانه کاملا
perfection فرساختی کمال
sender فرستنده
post فرسته پست
milestone فرسنگ‌شمار
carpet فرش
governing فرشاییدن اداره
obey فرمان برد/بر اطاعت کرد/کن
governor فرماندار
ruler فرمانروا
realm فرمانروایی قلمرو
imperative فرمانی امری
rector فرنشین رئیس
boss فرنشین رئیس
chairman فرنشین رئیس
purpose فرنه هدف
culture فرهنگ
cultural فرهنگی
overwhelmed فرو رفته
overwhelm فرو برد/بر غرق کرد/کن
ingest فرو داد/ده
sink فرو رفت/رو
collapse فرو ریخت/ریز
parse فرو شکافت/شکاف تجزیه کرد/کن
spare فرو گذارد/گذار
humble فروتن
landing فرود آمدن
land فرود آمد/آی
downstream فروداب
airport فرودگاه
sale فروش
auction فروش ویژه حراج
seller فروشنده
parser فروشکافنده تجزیه‌گر
shop فروشگاه
store فروشگاه
light فروغ نور
photosynthesis فروغ‌ساخت فتوسنتز
deduction فروهازش استنتاج
Natural Deduction فروهازش زاستاری استنتاج طبیعی
deductive فروهازشی استنتاجی
deduced فروهازیده نتیجه‌گیری شده
promise فرگت وعده
chapter فرگرد فصل
evolution فرگشت تکامل
complete فرگشته کرد/کن کامل شد/شو
Frege-Łukasiewicz فرگه-لوکاشویچ
Frege فرگه‌
Fregean فرگه‌ای
fallacy فریب مغالطه
deception فریب
deceit فریب
trick فریب خورد/خور
deceptively فریبنده
tricky فریبنده
deceptive فریبنده
trickier فریبکار
principal فرین
principally فرینانه
increment فزایه
excess فزونی مازاد
stress فشار
pressure فشار
stress فشار آمد/آی
push فشار داد/ده
intensive فشرده
compact فشرده
compression فشرده‌سازی
compactness فشردگی
Philosophy of language فلسفه‌ی زبان
technological فناورانه
technology فناوری
cup فنجان
technically فنی
technical فنی
evolve فَر گشت/گرفر,گشت,گر,گرداند,گردان,را تکامل یافت/یاب
postulate فَراوَسفراوس Farâvas (on the model of piš-nahâd "proposition," and farâ-nemudan "to exhibit, expose"), from farâ-, → pro-, + vas. The second component from Av. vas- "to will, desire, wish, long for," vasəmi "I wish," vasna- "will, favor," ušti- "desire, wish, will," vasô, vasə "at one's will;" cf. O.Pers. vasiy "at will, greatly, utterly," vašna- "will, favor;" Mid.Pers. vasnâd "because, on account of." This word is extant in several Modern Iranian dialects: Tabari vessen "to wish, desire," Gilaki vâssan "to wish, desire," vâsti "desire; for, because, on account of;" Kurd. wistin "to desire, wish," Lâri avessa "to desire;" Nâyini vas "to like;" colloquial Tehrâni vâsé "for;" Lori, Malâyeri biza "pregnancy craving;" cognate with Skt. vaś- "to wish, want, desire," váśa- "wish, desire," vasēna "for, because;" Gk. ekon "voluntary;" PIE base *uek- "to wish." اصل موضوع
frame قاب
law قانون
law of double negation قانون دوبار نی‌شدن قانون نقض مضاعف
Law of excluded middle قانون میانی برون‌داشته قانون طرد ثالث
Peirce's law قانون پیرس
lawyer قانوندان حقوقدان
canonical قانونی
legitimate قانونی
legal قانونی
De Morgan 's laws قانون‌های دمورگان
boat قایق
yacht قایق بادبانی
tribe قبیله
tall قد بلند
lock قفل
gamble قمار کرد/کن
bet قمار کرد/کن شرط بست/بند
championship قهرمانی
coffee قهوه
brown قهوه‌ای
can قوتی قوطی
scissors قیچی
Latin لاتین
rubber لاستیک
thin لاغر
lambda لامبدا
azure لاژورد لاجورد
Locke لاک
Leibniz لایبنیتس
layer لایه
smile لبخند
smile لبخند زد/زن
rim لبه
edge لبه
obstinate لجباز
obstinately لجبازانه
infallible لغزش‌ناپذیر
slippery لغزنده
Lindenbaum's lemma لم لیندنبائوم
bean لوبیا
diamond لوزی
roll up لوله کرد/کن
Lukasiewicz لوکاشویچ
logo لوگو
stain لکه
spot لکه
log لگاریتم
logarithm لگاریتم
leash لگام قلاده
leash لگام زد/زن قلاده زد/زن
kick لگد
kick لگد زد/زن
but لیک
but rather لیک بلکه
rather لیک بلکه
but لیک
we ما
we know that ما می‌دانیم که
opaque مات کدر
matrix ماتریس
regular matrix ماتریس باسامان ماتریس منظم
Lewis matrix ماتریس لوییس
characteristic Lewis matrix ماتریس لوییس سرشتاری ماتریس لوئیس مشخصه
substance ماتک/ماتکان ماده/مواد
material ماتک/ماتکان ماده/مواد
material ماتکی مادی
mother مادر
grandmother مادر بزرگ
mother-in-law مادر زن ⟨شوهر⟩
innate مادرزادی
Madrid مادرید
matter ماده
materialist ماده‌گرا ماتریالیست
materialism ماده‌گرایی ماتریالیسم
feminine مادین
Martin مارتین
spiral مارپیچ
masochist مازوخیست
automaton ماشین خودکار
yours مال شما
whose مال چه‌کسی
financial مالی
our مان
heritage مانداک میراث
remaining ماندن
remaining مانده باقیمانده
the rest مانده بقیه
the rest of مانده بقیه
permanent ماندگار
monastery مانستان صومعه
imitation مانشگری تقلید
such as مانند
as though مانند اینکه مثل اینکه
analogy مانندسازی تشبیه
idea مانه ایده
more general ideas مانه‌های هروینتر ایده‌های کلی‌تر
idealism مانه‌گروی ایده‌آلیسم
moon مانگ ماه
ideology مانگان ایدئولوژی
ideological مانگانی ایدئولوژیکی
month ماه
fish ماهی
magma ماگما
magma ماگما
Meinong ماینونگ
Meinongianism ماینونگ‌گروی
vaccinations مایه‌کوبی واکسیناسیون
Mike مایک
Michael مایکل
sofa مبل
metalinguistic متازبانی فرازبانی
regret متاسف شد/شو
metaphysic متاگیتیک متافیزیک
Metaphysics متاگیتیک متافیزیک
metaphysically متاگیتیکانه بطور متافیزیکی
metaphysician متاگیتیکدان متافیزیک‌دان
metaphysical متاگیتیکی متافیزیکی
solidify متبلور شد/شو
metres متر
metre متر
meter متر
Hungarian مجارستانی
journal مجله
Mohsen محسن
Makhmalbaf مخملباف
headquarters مراکز فرماندهی
jam مربا
humanity مرتوگانی
humanist مرتوگان‌باور
humanism مرتوگان‌گروی
guy مرد
man مرد
policeman مرد پاسبان مرد پلیس
marsh مرداب
human being مردم انسان
mankind مردم بشر
human مردم انسان
man مردم انسان
human beings مردمان انسانها
humans مردمان انسان‌ها
assassin مردمکش آدمکش
democratic مردم‌سالار دموکراتیک
democracy مردم‌سالاری
anthropologist مردم‌شناس
popular مردم‌پسند محبوب
anthropic مردم‌گرا
anthropological مردم‌گرایانه
dead مرده
borderline مرز
limit مرز حد
border مرز
limit مرز گذارد/گذار
demarcating مرزبندی
demarcation مرزبندی
delimited مرزبندی شده
demarcate مرزبندی کرد/کن
landmark مرزنما
limited مرزگذارده
limitation مرزگذارش
seagull مرغ‌دریایی/مرغان‌دریایی
marble مرمر
review مرور
browser مرورگر
death مرگ
fatal مرگبار
deadly مرگبار
Martian مریخی
taste مزه طعم
taste مزه داد/ده طعم داد/ده
drunk مست
based in مستقر در
route مسیر
boxer مشت‌زن بوکسور
brain مغز
core مغزه
cope مقابله کرد/کن
grasshopper ملخ
me من
I من
ascribed to منسوب به
control مهار کنترل
control مهار کرد/کن کنترل شد/شو
controlled مهارشده کنترل‌شده
uncontrollable مهارناپذیر غیرقابل‌کنترل
controlling مهارکردن کنترل‌کردن
controller مهارکننده کنترل‌کننده
senior مهتر
stamp مهر
love مهر عشق
love مهر ورزید/ورز عشق ورزید/ورز
stamp مهر کرد/کن
architect مهراز معمار
architectural مهرازی معماری
architecture مهرازی معماری
kind مهربان
kindness مهربانی
nut مهره
gust مهمان
guest مهمان
hotel مهمانسرا هتل
matter مهند بود/است مهم بود/است
engineer مهندس
importance مهندی اهمیت
major مهین mehin عمده
important مهین مهم
hair مو
detail مو به مو گفت/گوی
banana موز
season موسم فصل
rocket موشک
missile موشک
rigorous موشکافانه دقیق
mole موش‌کور
subtler مویین‌تر ظریفتر
traceable مَله‌پذیرمله‌پذیر قابل تعقیب
Egyptian مُدرَگیمدرگی مصری
main مِهادینمهادین اصلی
mainland مِه‌بوممه‌بوم سرزمین اصلی
mechanic مکانیک مکانیک
mechanical مکانیکی مکانیکی
unless مگر اینکه
May می
wine می شراب
between میان بین
interdisciplinary میان رشته‌ای
betweenness میانبودگی
yard میانسرا حیاط
mid میانه
middle میانه
moderate میانه‌رو
hub میانگاه هاب
center میانگاه مرکز
headquarter میانگاه فرماندهی مرکز فرماندهی
central میانگاهی مرکزی
average میانگین
intermediate میانی
excluded middle میانی برون‌داشته طرد ثالث
middleware میان‌افزار
Internet میان‌تور اینترنت
IoT میان‌تور چیزها اینترنت اشیاء
interleaved میان‌لایه
mediocrity میان‌مایگی متوسط بودن
international میان‌میهنی بین‌المللی
field میدان
scope میدان دید محدوده
mortal میرا
mortality میرایی
table میز
host میزبان
host میزبانی کرد/کن
Milesian میلتی ملطی
rod میله
bar میله
billion میلیارد
million میلیون
monkey میمون
spiritual مینوی
nation میهن ملت
national میهنی ملی
fruit میوه
unthinking نا اندیشنده
premature نا بالغ
nonempty نا تهی
undetermined ناآترمیده تعیین‌نشده
indeterminate ناآترمیده نامعین
indeterminacy ناآترمیدگی عدم‌قطعیت
uncomfortable ناآسوده ناراحت
discomfort ناآسودگی ناراحتی
unfamiliar ناآشنا
non-classical ناآموزگاهی
unaware ناآگاه غافل
informally ناآیینمندانه بطور غیر‌رسمی
informal ناآیینی غیر‌رسمی
non-extensional نااستنشی غیرمصداقی
disappoint ناامید
despair ناامیدی
pure ناب محض
purely نابانه بطور محض
incredibly ناباورانه
unnecessary نابایسته غیر ضروری
non-necessary نابایسته غیر ضروری
sincerest نابترین خالصانه‌ترین
irrational نابخردانه
foolishness نابخردی حماقت
disorder نابسامانی اختلال
inadequate نابسنده ناکافی
inadequately نابسنده‌وار بطور غیرکافی
inadequacy نابسندگی کفایت نداشتن
nonfundamental نابنیادین غیر بنیادی
destroy نابود کرد/کن
incomplete نابَوَندهنابونده ناکامل
incompleteness نابَوَندَگینابوندگی ناتمامیت
uncertainty ناتاشتیگی عدم قطعیت
non-empty ناتهی
NATO ناتو
incapable ناتوان
unable ناتوان
inability ناتوانی
non-local ناجایگان غیرمحلی
awkward ناجور
unconscious ناخودآگاه
nasty ناخوشایند
unpleasant ناخوشایند
unfair نادادگرانه ناعادلانه
ignorant نادان
unknown نادانسته
ignorance نادانی
wrong نادرست اشتباه
wrong نادرست غلط
misuse نادرست بکار رفت/رو
incorrectness نادرستی
falsehood نادرستی
non-intrinsic نادرونگین
undesirable نادلخواه نامطلوب
inappropriate نادَرخورنادرخور نامناسب
pass over نادیده انگاشت/انگار
neglect نادیده گرفت/گیر
ignore نادیده گرفت/گیر
get over نادیده گرفت/گیر
disregard نادیده گرفت/گیر
ignore نادیده‌گرفتن
secularization نادینی‌سازی
untrue ناراست
unjustified ناراستاورده ناموجه
insulation نارساناسازی عایق‌بندی
inaccuracy نارشمندی
orange نارنجی
forbidden ناروا ممنوع
unclear ناروشن
unusually نارَوالانهناروالانه غیرعادی
unusual نارَوالینناروالین غیرعادی
coconut نارگیل
unnatural نازاستاری غیرطبیعی
nonsimple ناساده
incompatible ناسازگار
anomaly ناسانی آنومالی
indirect ناسرراست غیرمستقیم
subtle ناسهیدنی نامحسوس
nonprofit ناسودبر غیر انتفاعی
non-profit ناسودبر غیر انتفاعی
non-modal ناسویی غیر وجهی
impossibly ناشدنی
impossible ناشدنی ناممکن
anonymous ناشناس
improbable ناشوانا
unlikely ناشوانا نامحتمل
imperfect نافرساخت ناکامل
imperfectly نافرساختانه بطور ناکامل
imperfection نافرساختی ناکاملی
moan ناله کرد/کن
moaning ناله‌کردن
noun نام
name نام
nonmaterial ناماتکی غیرمادی
immaterial ناماتکی غیرمادی
unlike نامانند برخلاف
famously نامدار معروف
famous نامدار مشهور
celebrity نامدار/نامداران سلبریتی
candidate نامزد
letter نامه
inbox نامه‌دان
correspondence نامه‌نگاری مکاتبات
nominalist نامگرا
so-called نامیده‌شده به موسوم به
immortal نامیرا
immortality نامیرایی
nominal نامیک اسمی
Nominalism نام‌گرایی اصالت تسمیه
bread نان
unobserved نانپاهیده مشاهده‌نشده
sandwich نان‌پیچ ساندویچ
lunch ناهار
lunchroom ناهارخوری
inconsistent ناهانسگار
inconsistency ناهانسگاری
nonexistence ناهست نا موجود
non-existence ناهستی عدم وجود
asymmetrical ناهمامون نامتفارن
asymmetric ناهمامون نامتقارن
uncommon ناهمدار غیرعادی
incoherent ناهمدوس غیرمنسجم
incoherence ناهمدوسی عدم‌انسجام
disagreement ناهمرایی عدم‌توافق
disapproval ناهمرای‌بودن ناموافق‌بودن
asynchronously ناهمزمانانه
distinction ناهمسانی تمایز
dissenting ناهمسو مخالف
abnormal ناهنجار غیرعادی
non-normal ناهنجار غیرنرمال
non-normal ناهنجار غیرنرمال
abnormality ناهنجاروری
indefinite ناهکانیده نامعین
Venus ناهید زهره
independence ناوابسته
independent ناوابسته مستقل
mind-independent ناوابسته به ذهن مستقل از ذهن
independently ناوابسته‌وار بطور مستقل
navigating ناوبری
navigate ناوبری کرد/کن
invariance ناورتایی
navigation ناوش
fleet ناوگان
nonspecific ناویژه غیر اختصاصی
unspecific ناویژیده نامشخص
noncontradiction ناپادگویی
non-contradiction ناپادگویی
dirty ناپاک کثیف
volatile ناپایا فرار
invalid ناپایمند نامعتبر
invalidity ناپایمندی عدم‌اعتبار
vanish ناپدید شد/شو
disappearance ناپدیدی
vague ناپرسون نادقیق
imprecise ناپرسون نادقیق
vagueness ناپرسونی
discontinuity ناپیوستگی
non-relational ناپیوندی نارابطه‌ای
inefficient ناکارآمد
Non-propositional ناگزاره‌ای غیر گزاره‌ای
inevitable ناگزیر
have to ناگزیر بود/است مجبور,بود,است
suddenly ناگهان
sudden ناگهانی
horrible ناگوار
NiFi نایفای
non-uniform نایکدیس
combat نبرد
battle نبرد
lack نبود فقدان
tome نبیگ کتاب
book نبیگ کتاب
library نبیگخانه کتابخانه
neutral نتار بی‌کنش ، خنثی
neuter نتار Natâr, from negation prefix na-, → non-, + Mid.Pers. atâr, from Av. atāra- "this of the two," cognate with L. uter "either of two;" Av. katāra- "which of two; each of two;" Skt. katará- "who or which of two."
Ergebnisse eines Mathematischen Kolloquiums نتایج یک گردهمایی انگارشیک نتایج یک گردهمایی ریاضیاتی
yarn نخ
first نخست
prime نخست
primitive نخستین اولیه
primary نخستین اولیه
first نخستین
roadmap نخشه‌ی راه نقشه‌ی راه
won't نخواهد
agnostic ندانم‌گرا
rate نرخ
ladder نردبان
fence نرده
soft نرم
cartilage نرمه غضروف
software نرم‌افزار
masculine نرین
approximate نزدین
approximation نزدینش
intimate نزدیک
near نزدیک
close نزدیک
almost نزدیک به
draw near نزدیک شد/شو
approach نزدیک شد/شو
intimately نزدیکانه
roughly نزدیکانه بطور تقریبی
approximately نزدیکانه تقریبا
nearly نزدیکانه تقریبا
about نزدیکانه تقریبا
nearest نزدیکترین
next of kin نزدیکترین خویشاوند
nearby نزدیکی
breeze نسیم
signal نشال علامت
token نشان
sign نشان علامت
effect نشان اثر
showing نشان دادن
illustration نشان دادن
denote نشان داد/ده
show نشان داد/ده
indicate نشان داد/ده
demonstrate نشان داد/ده
illustrate نشان داد/ده
designate نشان کرد/کن تعیین کرد/کن
affect نشان گذارد/گذار تأثیر کرد/کن
significant نشانار قابل توجه
significance نشاناری اهمیت
signed نشاندار علامت‌دار
signature نشانزد امضا
indication نشانه
symptom نشانه
focus نشانه رفت/رو تمرکز کرد/کن
focusing نشانه‌روی تمرکز
syndrome نشانگان سندروم
designator نشانگر
address نشانی آدرس
address نشانی داد/ده
illustrated نشان‌داده مصور
indicative نشان‌دهنده
designated نشان‌شده تعیین‌شده
designation نشان‌کردن
impression نشان‌گذارنده
resident نشتنده مقیم
session نشست جلسه
seating نشستن
impossibility نشُدنیگینشدنیگی عدم امکان
descending نشیبی نزولی
seat نشیمنگاه
saucer نعلبکی
oil نفت
hate نفرت
damn نفرین لعنت
damned نفرین‌شده لعنت‌شده
role نقش
surveying نقشه‌برداری
moisture نم رطوبت
symbol نماد
notation نمادگان
notational نمادگانی
symbolic نمادین
denotation نماردن دلالت
display نمایش
show نمایش
display نمایش داد/ده
scenario نمایشنامه سناریو
script نمایشنامه
exposition نمایشگاه
advocate نماینده وکیل
agency نمایندگی
index نمایه ایندکس
indexical نمایه‌ای
inverted index نمایه‌ی واگشته فهرست معکوس
moist نمناک مرطوب
appearance نمود
aspect نمود جنبه
diagram نمودار دیاگرام
chart نمودار
tableau نمودار تابلو
tableaux نمودارها تابلوها
schematic نموداری شماتیک
manifest نموسار nemusâr
manifestation نموسارش nemusâreš
denote نمونش اشاره داشتن
alluded نمونش شده اشاره شده
allude نمونش داشت/دار اشاره داشت/دار
point نمونش کرد/کن اشاره کرد/کن
point out نمونش کرد/کن اشاره کرد/کن
pointer نمونشگر اشاره‌گر
paradigm نمونه الگو
instance نمونه
sample نمونه
example نمونه مثال
model نمونه مدل
instantiate نمونه ساخت/ساز
exemplified نمونه‌آورده مصداق‌یافته
instantiation نمونه‌سازی
Universal Instantiation نمونه‌سازی هرگانی تخصیص کلی
substitution instance نمونه‌ی جانشین
salt نمک
Nah نه
neither نه
nor نه
no نه خیر
not نه
inherently نهادانه ذاتا
theme نهاده
topic نهاده موضوع
thesis نهاده تز
subject نهاده موضوع
matter نهاده موضوع
subject predicate نهاده واخته‌ای موضوع محمولی
subject matter نهاده‌ی بنیادین موضوع اصلی
mattress نهالین تشک
privacy نهانگی محرمانگی
private نهانی خصوصی
privately نهانی‌وار بطور محرمانه
secrecy نهان⟨کاری⟩
absent نهست غایب
absence نهستی غیبت
position نهش موقعیت
opposed positions نهش‌های پادورزانه مواضع مخالف
lie نهفته بود/است
whale نهنگ
lemma نهک لم
not just نه‌تنها
new نو جدید
innovate نو آورد/آور
inventor نوآفرین مخترع
invention نوآفرینی اختراع
ingenious نوآور
innovative نوآورانه
innovation نوآوری
noema نوئما مُدرَک
bar نوار
newer نوتر جدیدتر
prehend نوتیدن
journey نوردش سفر
optic نوری
optical نوریک
newborn نوزاد
Renaissance نوزایش رنسانس
essay نوشتار مقاله
article نوشتار مقاله
paper نوشتار مقاله
literature نوشتارگان ادبیات
writing نوشتن
written نوشته‌شده
document نوشته‌ی رسمی سند
drink نوشیدنی
grandchild نوه
granddaughter نوه دختر
grandson نوه پسر
budding نوپا
startup نوپا
emerging نوپدید نوظهور
hipster نوپرست
cusp نوک
tip نوک
dot نوکه نقطه
midpoint نوکه‌ی میانی نقطه میانی
end-point نوکه‌ی پایانی
end point نوکه‌ی پایانی نقطه‌ی پایانی
discovery نویابش
promise نوید دادن
promise نوید داد/ده وعده داد/ده
herald نوید داد/ده
writer نویسنده/نویسندگان
character نویسه کاراکتر
observer نپاهشگر مشاهده‌کننده
unobservable نپاهش‌ناپذیر غیرقابل مشاهده
non-observable نپاهش‌ناپذیر غیرقابل مشاهده
observable نپاهش‌پذیر قابل مشاهده
observation نپاهیدن مشاهده
aristocracy نژادسالاری
racism نژادپرستی
genocide نژادکشی نسل‌کشی
racial نژادی
gallery نگارخانه گالری
version نگارش
graph نگاره گراف
mural نگارگری دیواری
graphic نگاریک گرافیک
Computer graphics نگاریک رایانه‌ای گرافیک کامپیوتری
mapping نگاشت
log نگاشته لاگ
MapReduce نگاشت‌بازهازش نگاشت‌فروکاست، نگاشت فروکاست، نگاشت کاهش
glimpse نگاه گذرا
look نگاه کرد/کن
look at نگاه کرد/کن
protective نگاهبان محافظ
looking نگاه‌کردن
as regards نگر به اینکه نظر به اینکه
regard نگر کرد/کن نظر کرد/کن
worry نگران بود/است
worry نگرانی
concern نگرانی
worrying نگران‌کننده
considerations نگرش‌ها ملاحظات
theory نگره‌ نظریه
theorist نگره‌پرداز نظریه پرداز
Proof theorists نگره‌پردازان نگره‌ی آوین
Model theorists نگره‌پردازان نگره‌ی نمونه
Naïve set theory نگره‌ی آسانگیرانه هنگرد نظریه سهل‌انگارانه مجموعه‌ها
Proof theory نگره‌ی آوین نظریه برهان
Theory of truth نگره‌ی راستی نظریه صدق
Theory of computation نگره‌ی رایانش نظریه محاسبات
Number theory نگره‌ی شماره نظریه اعداد
Picture theory of meaning نگره‌ی فرتوری چمار نظریه تصویری معنا
Model theory نگره‌ی نمونه نظریه مدل
identity theory of truth نگره‌ی همانی راستی نظریه اینهمانی صدق
Correspondence theory of truth نگره‌ی همخوانی راستی نظریه مطابقتی صدق
Coherence theory of truth نگره‌ی همدوسی راستی نظریه انسجامی صدق
Set theory نگره‌ی هنگرد نظریه مجموعه‌ها
Theory of relativity نگره‌ی وابستگی نظریه نسبیت
theory of general relativity نگره‌ی وابستگی هروین نظریه نسبیت عام
Theory of descriptions نگره‌ی واگویه‌ها نظریه وصفها
theory of meaning نگره‌ی چمار نظریه‌ی معنا
Theory of types نگره‌ی گونه‌ها نظریه نوع‌ها
viewer نگرور ناظر
scene نگرگاه
consideration نگریستن ملاحظه
considerable نگریستنی قابل توجه
theoretic نگریک نظری
theoretical نگریکال نظری
theoretically نگریکانه به‌طور نظری
unassigned نگمارده نسبت‌داده‌نشده
preserve نگه داشت/دار
keep نگه داشت/دار
hold نگه داشت/دار
sustain نگه داشت/دار حفظ کرد/کن
save نگه داشت/دار
maintain نگه داشت/دار
keep sth in نگه داشت/دار
keep in نگه داشت/دار
guard نگهبان
protection نگهبانی حفاظت
protect نگهبانی کرد/کن حفاظت کرد/کن
maintaining نگهداری
hold نگهداری
preservation نگهداشت حفظ
truth-preservation نگهداشت راستی حفظ صدق
unfortunate نگون‌بخت
negate نی کرد/کن نفی شد/شو
need نیاز
need نیاز داشت/دار
require نیاز داشت/دار
Explicandum نیازمند روشنگری نیازمند توضیح
requirement نیازمندی
needed نیازین مورد نیاز
settle نیاشاندن حل و فصل
prayer نیایش دعا
nitrogen نیتروژن
strength نیرو
force نیرو
powerful نیرومند
strong نیرومند قوی
strengthen نیرومند کرد/کن تقویت کرد/کن
boost نیرومند کرد/کن تقویت کرد/کن
boost نیرومند کرد/کن تقویت کرد/کن
a fortiori نیرومندتر
stronger نیرومندتر قوی‌تر
strongest نیرومندترین قوی‌ترین
strengthening نیرومندسازی تقویت
strengthened نیرومندشده تقویت‌شده
boosted نیرومندشده تقویت‌شده
engine نیروگر موتور
driving force نیروی پیشران
nonbeing نیستی
twilight نیمتاب شامگاه
noon نیمروز ظهر
half نیمه
semi-aquatic نیمه‌آبی
halfway نیمه‌راه
bench نیمکت
couch نیمکت
radius نیمکران شعاع
semilattice نیم‌جاره نیم‌شبکه
profile نیم‌نما پروفایل
semigroup نیم‌گروه
hemisphere نیم‌گوی نیمکره
Nietzsche نیچه
Nicolaus نیکلاس
opportunity نیکوایی فرصت
noble نیک‌نهاد نجیب
ethical نیک‌کردارانه اخلاقی
moral نیک‌کرداری
ethics نیک‌کرداری اخلاق
morality نیک‌کرداری اخلاقیات
bioethics نیک‌کرداری زیستی اخلاق زیستی
negative نیگوی منفی
negation نی‌شدن نفی
denial نی‌شدن
negated نی‌شده نفی‌شده
conjecture هاشَنهاشن حدس
comment هامت hâmat دیدگاه
commentator هامتنده
commentary هامتگان hâmatgân تفسیر
commentate هامتیدن
commented هامتیده
consistent هانسگار سازگار
consistently هانسگارانه سازگارانه
consistency هانسگاری hânesgâri
consist هانسیدن
consisting هانِسِشهانسش شامل
discipline هاوِشانهاوشان Hâvešân, from hâveš "disciple, pupil," Mid.Pers. hâvišt "disciple, pupil;" Av. hāvišta- "disciple, pupil," + -ân a suffix denoting "group, order, system." انضباط
Huckleberry Finn هاکلبری فین
converse هاگرد عکس
converse of Barcan formula هاگرد دیسول بارکن عکس فرمول بارکن
converse of Buridan formula هاگرد دیسول بوریدان عکس فرمول بوریدان
conversely هاگردانه
conversion هاگردش عکس مستوی
conversing هاگردیدن
Affirming the consequent هاگویی پیامد تصدیق تالی
syllabic هجایی
per هر
each هر
every هر
any هر
whatsoever هر آنچه که
both هر دو
as often as هر زمان هر وقت
as often as not هر زمان هر وقت
anytime هر زمان
whenever هر زمان
horrible هراسناک وحشتناک
threat هراسه تهدید
frightened هراسیده وحشت‌زده
Heraclitus هراکلیتوس
everywhere هرجا
anywhere هرجا
anarchy هرج‌و‌مرج
chaos هرج‌و‌مرج
everyday هرروز
ordinary هرروزه عادی
nasty هرزه
pyramid هرم
general هروین عمومی
in general هروینانه بطور کلی
generally هروینانه عموما
generality هروینگی عمومیت
generalization هروینیدن تعمیم
general-purpose هروین‌فرنه همه منظوره
however هرچند با این حال
whatever هرچه
everything هرچیز
anything هرچیزی
wherever هرکجا
anybody هرکس
everybody هرکس
everyone هرکس
anyone هرکسی
whoever هرکسی که
universal هرگانی کلی
universality هرگانیگی
universally هرگانی‌وار عموما
never هرگز
either هریک
thousand هزار
maze هزارتو
millennium هزاره
social هزانه‌ای اجتماعی
sociological هزانه‌شناختی جامعه‌شناختی
cost هزینه
entity هستنده موجودیت
nuclear هسته‌ای
existence هستی وجود
being هستی وجود
there هستی وجود
Existence هستی وجود
there was هستی داشت وجود داشت
there were هستی داشتند
raise هستی داد/ده بوجود آورد/آور
existential هستیال وجودی
existentialist هستیال‌باور اگزیستانسیال
Existansialism هستیال‌گروی مکتب قیام حضوری
ontological هستی‌شناسانه
ontology هستی‌شناسی انتولوژی
eight هشت
caveat هشدار
warning هشدار اخطار
alert هشدار داد/ده
seven هفت
week هفته
seventeen هفده
configure هم آراست/آرا
connect هم بست/بند متصل کرد/کن
whole هماد کل
ordinarily هماره‌وار بطور معمول
symmetrical همامون متقارن
symmetric همامون متقارن
symmetry همامونی تقارن
همان
same همان
like همانند
similar همانند مشابه
like همانند شبیه
look like همانند بود/است
liken همانند شد/شو تشبیه شد/شو
similarly همانندانه بطور مشابه
simulation همانندسازی شبیه‌سازی
similarity همانندی شباهت
tautology همانگویی
according هماهنگ مطابق
according to هماهنگ با
harmony هماهنگی
orchestration هماهنگ‌سازی ارکستراسیون
competing هماورد
rival هماورد رقیب
competition هماوردش رقابت
contest هماوردی رقابت
race هماوردی مسابقه
vie هماوردی کرد/کن
contest هماوردی کرد/کن رقابت شد/شو
competitive هماوردیک رقابتی
total هماک سرجمع
totally هماکانه کاملا
totality هماکی تمامیت
conference همایش
synapse همایه سیناپس
condition همبایست شرط
conditions همبایستها شرایط
truth conditions همبایستهای راستی شرایط صدق
conditionality همبایستی
connected همبسته متصل
correlate همبسته کرد/کن
federal همبستگان فدرال
connection همبستگی اتصال
connector همبند متصل‌کننده
connective همبند
partner همبَرهمبر
mate همتا
counterpart همتا
sort همجور کرد/کن مرتب کرد/کن
conjunction همجوهش عطف
conjunct همجوهه
subalternation همخلیدگی تداخل
corresponding همخوان متناظر
consonant همخوان صامت
correspond همخوان بود/است مطابقت داشت/دار
correspondence همخوانی Hampatvâzidan, from ham-, → com-, + patvâz "response" [Mo'in], from Mid.Pers. patvâc "response," Av. paitivak- + -idan infinitive suffix. تناظر
coincidence همخوانی انطباق
common همدار مشترک
commonly همدارانه معمولا
communist همدارگرا کمونیست
Communism همدارگروی کمونیسم
sympathy همدردی
intimate همدل صمیمی
empathy همدلی
coherent همدوس منسجم
coherently همدوسانه بطور منسجم
coherence همدوسی انسجام
each other همدیگر
along with همراه با
accompaniment همراهی
accompany همراهی کرد/کن
approval همرای بودن موافق‌بودن
approve همرای بودن
quite so همرای هستم موافقم
agree همرای بود/است موافق بود/است
consensus همرایی اجماع
agreement همرایی توافق
De Morgan duality همزادی قانون‌های دمورگان
concurrently همزمان
simultaneously همزمان
at the same time همزمان
coincide همزمان شد/شو مصادف شد/شو
constitution همساختن
constitutional همساختنی
construct همسازه
settlement همسازی توافق
analogue همسان شبیه
analogous همسان مشابه
analogously همسانانه بطور مشابه
resemblance همسانی شباهت
attrition همسایش اصطکاک
next door همسایه
adjacent همسایه مجاور
neighbor همسایه
neighborhood همسایگی
company همستان شرکت
class conflict همستیزی رده‌ای تضاد طبقاتی
wife همسر
married همسردار متاهل
relatively همسنجانه نسبتا
comparison همسنجی مقایسه
comparable همسنجی‌پذیر مقایسه‌پذیر
disputation همسگالی مناظره
companion همنشین
companionship همنشینی
component همنه Hamneh from ham- "together," → com- + neh present tense stem of nehâdan "to put, place," → compose. جزء
synthesis همنهاده سنتز
composite همنهاده
composition همنهش
compound همنهشته مرکب
compositional همنهشی
comprehension همنوتش درک مطلب
comprehend همنوتیدن
all همه
panpsychist همه‌روان‌گرا
panpsychism همه‌روان‌گرایی
everything همه‌چیز
polymath همه‌چیزدان
ever-changing همواره در دگرگونی دائما در حال تغییر
member هموند عضو
membership هموندی عضویت
equal هموگ مساوی
equal هموگ بود/است مساوی بود/است
equinox هموگان
equation هموگش hamugeš معادله
equational هموگشی معادله‌ای
equality هموگی تساوی
overlapping همپوشان
overlap همپوشانی
overlap همپوشانی داشت/دار
configuration همپیکرش
cohesion همچسبی انسجام
synonymous همچم مترادف
synonym همچم مترادف
synonymously همچمانه بطور مترادف
as well همچنین
so همچنین
too همچنین
as well as همچنین
likewise همچنین
also همچنین
as همچون به‌عنوان
fellow همکار
colleague همکار/همکاران
collaboration همکاری
collision همکوبی تصادف
synchronization همگام‌سازی
synchronizing همگام‌سازی
public همگانی
coefficient همگر ضریب
convergent همگرا
focus همگرا کرد/کن
converge همگرا کرد/کن
convergence همگرایی
conversationally همگویانه
conversational همگویانه
conversation همگویی مکالمه
cooperatively همیارانه
cooperative همیاری تعاون
evermore همیشه
constantly همیشه دائما
always همیشه
always-on همیشه‌روشن
just now همین اکنون همین حالا
as soon as همینکه به محض اینکه
coordinate هم‌آرا
coordination هم‌آراستگی
homophone هم‌آوا
competing هم‌آوردی رقابت
compete هم‌آوردی کرد/کن مسابقه داد/ده
constellation هم‌اختران صورت فلکی
equivalent هم‌ارز معادل
equivalently هم‌ارزانه
equivalence هم‌ارزی
homeostasis هم‌ایستایی هومئوستازی
share هم‌بهر کرد/کن به اشتراک گذاشت/گذار
shareable هم‌بهری‌پذیر قابل اشتراک گذاری
shared هم‌بهر‌شده به اشتراک گذاشته شده
contemporary هم‌روزگار/هم‌روزگاران هم‌دوره
constructively هم‌ساختانه بطور برساختی
constructive هم‌ساختی
mathematical constructions هم‌ساخت‌های انگارشیک برساخت‌های ریاضیاتی
conflict هم‌ستیزی
sibling هم‌نیا
correlative هم‌وابسته متضایف
correlation هم‌وابستگی تضایف
covariance هم‌ورتایی
consult هم‌پرسیدن
configured هم‌پیکرشده پیکربندی‌شده
concentric هم‌کانون هم‌مرکز
participant هنباز شرکت‌کننده
partnership هنبازی مشارکت
contribution هنبازی مشارکت
participate هنبازی کرد/کن مشارکت کرد/کن
contribute هنبازی کرد/کن مشارکت کرد/کن
norm هنجار
normal هنجار
normally هنجارانه بطور نرمال
normality هنجاروری
normalize هنجاریدن
engineering هندازگری مهندسی
Software engineering هندازگری نرم‌افزار مهندسی نرم‌افزار
prompt engineering هندازگری پرسش مهندسی پرسش
synthetic apriori هندایشی پیشینی تالیفی پیشینی
geometry هندسه
geometer هندسه‌دان
geometrical هندسی
geometric هندسی
Indian هندی
art هنر
artist هنرمند
artistic هنرمندانه
yet هنوز
still هنوز
occasion هنگام
moment هنگام لحظه
when هنگامی‌که
set هنگرد Hangard, from Mid.Pers. hangart "whole, complete," hangartik "complete," hangartênitan "to collect, assemble," from *hamkard- literally "created, cut together," from han- variant of ham- "together," cognate with L.L. insimul "at the same time," from in- intensive prefix + simul "together, at the same time" (cf. Gk. homos "same," Mod./Mid.Pers. ham- "together, with," O.Pers./Av. ham-, Skt. sam-; also O.Pers./Av. hama- "one and the same," Skt. sama-; originally identical with PIE numeral *sam- "one," from *som-). (→ com-), + gard, variant of kard "created, cut," Mid.Pers. kirrēnītan, kirrēn- "to cut, create," cf. fragard "section, chapter," Av. karət- "to cut," kərəntaiti "cuts, breaks," with fraca- "to create, bring forth," karəta- "knife, dagger" (Mid.Pers. kârt "knife;" Mod.Pers. kârd "knife"), Skt. kart- "to cut, split, break," krti- "sword, knife;" PIE base *(s)kert- "to cut;" Hitt. kartae- "to cut;" Arm. kherthem "to skin;" L. cortex "bark of a tree," corium "skin, leather;" O.H.G. scrinden "to split;" Lith. kertu "to fell, cut down." مجموعه
empty set هنگرد تهی مجموعه‌ی تهی
powerset هنگرد توانی مجموعه‌ توانی
dataset هنگرد داده مجموعه‌ی داده
semilattice property set هنگرد ویژگی‌های نیم‌جاره مجموعه ویژگی‌های نیم‌شبکه
partially ordered set هنگرد پاررایه مجموعه‌ی مرتب جزئی
set-theoretic هنگرد-نگریک نظریه مجموعه‌ای
arbitrary sets هنگردهای دلخواه مجموعه‌های دلخواه
weather هوا
air هوا
it هوا
advocate هوادار مدافع
proponent هوادار/هوادارن طرفدار/طرفداران
fan هوادار/هوادارن
atmosphere هواسپهر
aeroplane هواپیما
plane هواپیما
hijacker هواپیماربا
north هودر Hudar, from hu(y), from Mid.Pers. hôy "left, left hand," from Av. haoiia- "left" (cf. Skt. savyá- "left hand;" O.C.S. šuji; Rus. šuj; Welsh aswy; PIE *seujos) + -dar, from -tar direction suffix, as in Mid.Pers. ošastar "east" (Av. ušastara- "easthern"), dôšastar "west" (Av. daôšatara-, daôšastara- "western"), abâxtar "north" (Av. apāxtara- "northern"), Mod.Pers. bâxtar, → west. شمال
northern هودری شمالی
tropical هورگردی استوایی
intellect هوش عقل
genius هوش نبوغ
AI هوش برساخته هوش مصنوعی
Artificial intelligence هوش برساخته هوش مصنوعی
intellectual هوشمند
intelligent هوشمند
smart هوشمند
intelligence هوشمندی
sober هوشیار
careful هوشیار بادقت
carefully هوشیارانه بادقت
occupying هَگیدنهگیدن Hagidan, from dialectal Pers.: Šahmirzâdi hâgetan, Saraxsi hagiton, Tabari hâytan, haytan, Semnâni hâtan, Gilaki hâgitan, Lâsgardi agiton, degiton "to occupy;" maybe related to Av. haz- "to occupy;" Skt. sah- "to overcome, be victorious, prevail," saha- "victory," sahate "overcomes, masters;" Gk. ekhein "to have, hold;" PIE base *segh- "to have, to hold." اشغال
definite هکانیده معین
Hegel هگل
Hegelian هگلی
Heathrow هیترو
thrilling هیجان‌انگیز
hydrogen هیدروژن
woodcutter هیزم‌شکن
any هیچ
no هیچ
none هیچکدام
none of هیچکدام از
nobody هیچکس
nothing هیچ‌چیز
and more so و بیش از اینها
etc. و دیگر و غیره
et al. و همکاران
and/or و/یا
cancel وا داد/ده لغو شد/شو
dictate وا داشت/دار
inspect وا دید/بین
reject وا زد/زن
disprove وا زد/زن رد کرد/کن
analyze وا کاوید/کاو تحلیل کرد/کن
refute وا کوفت/کوب
convert وا گردید/گشت تبدیل شد/شو
figure out وا گشود/گشای
dissolve وا گشود/گشای
describe وا گفت/گوی شرح داد/ده
relating وابسته
dependence وابسته
dependent وابسته
relative وابسته مربوط
context-dependent وابسته به بافتار وابسته به متن
speaker-relative وابسته به گوینده
belong to وابسته بود/است متعلق بود/است
relativize وابسته کرد/کن نسبی کرد/کن
relativist وابسته‌گرا نسبی‌گرا
relativism وابسته‌گرایی نسبی‌گرایی
dependency وابستگی
disjoint وابندیده مجزا
ratio وابَروابر نسبت
spell وابیدن
inspector وابین
inspection وابینش
letter وات حرف
alphabet واتگروه الفبا
alphabetical واتگروهی الفبایی
disjunction واجوهش فصل
disjunctive واجوهشی فصلی
disjunct واجوهه
predicate واخته محمول
protest واخواهی اعتراض
protest واخواهی کرد/کن اعتراض کرد/کن
cancellation واداد لغو
make وادار کرد/کن مجبور کرد/کن
force وادار کرد/کن مجبور کرد/کن
dictated واداشته دیکته شده
inspecting وادیدن
inspect وادیدن
check وارسی کرد/کن
checking وارسی‌کردن
vice versa وارون بر عکس
invertibility وارون پذیری
reversal وارونساز
decision-making واسون‌سازی تصمیم‌سازی
deliverable واسپردنی تحویل‌دادنی
loan وام قرض
borrow وام گرفت/گیر قرض گرفت/گیر
dimension وامون Vâmun, from vâ-, → dis-, + mun, variant mân "measure" (as in Pers. terms pirâmun "perimeter," âzmun "test, trial," peymân "measuring, agreement," peymâné "a measure; a cup, bowl"), from O.Pers./Av. mā(y)- "to measure;" PIE base *me- "to measure;" cf. Skt. mati "measures," matra- "measure;" Gk. metron "measure;" L. metrum. بعد
dimension وامون بعد
dimensional وامونی
metaphor وامگیری استعاره
pretend وانمود کرد/کن
but also وانکه همچنین بلکه همچنین
vanilla وانیل
decomposition واهمنهش
latter واپسین آخری
latest واپسین آخرین
last واپسین آخرین
last واپسین آخرین
last واپسین
last واپسین
last day واپسین روز آخرین روز
backtracking واپس‌روی عقبگرد
word واژه کلمه
word for word واژه به واژه کلمه به کلمه
dictionary واژه‌نامه
vocabulary واژگان
lexical واژگانی لغوی
lexically واژگانیوار بطور لغوی
overturning واژگون‌کردن
analytically واکاوانه به‌طور تحلیلی
analyzing واکاوش تحلیل
analysable واکاوش‌پذیر قابل تحلیل
analyst واکاونده تحلیلگر
analysis واکاوی تحلیل
analyzed واکاویده تحلیل‌شده
analytical واکاویک تحلیلی
analytic واکاویک تحلیلی
discrimination واکربش vâkarbeš فرق‌گذاشتن
discriminatory واکربشی
reaction واکنش عکس‌العمل
react واکنش نشان داد/ده
reactor واکنشگر
reactive واکنشی
vowel واکه مصوت
refutation واکوبش
refuting واکوبیدن
refuted واکوفته
divergent واگرا
divergence واگرایی
diverged واگراییده
invertible واگردپذیر
inverting واگردیدن
revolution واگشت انقلاب
inverted واگشته
described واگفته شرح‌داده
description واگویش شرح
Wilde وایلد
web وب
phrase وتپار Vatpâr, literally "part of speech," from vat-, "to speak, say;" cf. (Kurd.) wittin "to speak, say," → letter, + pâr "piece, part, portion," → partial. عبارت
phrasal وتپاری عبارتی
variant ورتا نوع
variants ورتاها انواع
variance ورتایی
practice ورزش تمرین
workout ورزش تمرین
sport ورزش
work out ورزش کرد/کن
athlete ورزشکار
stadium ورزشگاه استادیوم
practitioner ورزمند متخصص
exercise ورزه تمرین
practice ورزیدن
practical ورزیگ عملی
minister وزیر
steam وشم بخار
staunch وفادار
faithful وفادار
devote وقف کرد/کن
affix وند
affixing وندیدن
affixed وندیده
Venice ونیز
variable وَرتَندهورتنده vartande متغیر
vapor وَشموشم بخار
otherwise وگرنه در غیر اینصورت
vitamin ویتامین
Wittgenstein ویتگنشتاین
Wittgensteinian ویتگنشتاینی
memory ویر حافظه
cache ویر نهان حافظه‌ی نهان
destructive ویرانگر
destruction ویران‌کردن
virtual ویراگین
edition ویرایش
editor ویرایشگر
president ویسپِرَدویسپرد رئیس جمهور
William ویلیام
definition ویمند تعریف
defining ویمندکننده تعریف‌کننده
defined ویمندیده تعریف‌شده
imagination وینارش
imaginative وینارمند
image وینه تصویر
specific ویژه خاص
particular ویژه خاص/ جزئی
special ویژه
proper name ویژه‌نام اسم خاص
specification ویژگی مشخصه
trait ویژگی خصیصه
feature ویژگی ârang مشخصه
magnetism ویژگی مغناتیسی خاصیت مغناطیسی
specified ویژیده مشخص‌شده
leg پا
foot پا
fixed پابرجا ثابت
fixed-domain پابرجا-دامنه دامنه-ثابت
barefoot پابرهنه
football پاتوپ فوتبال
pajamas پاجامه پیژامه
oppose پاد ایستاد/ایست مخالف بود/است
object پاد ورزید/ورز
contradict پاد گفت/گوی در تضاد بود/است
prize پاداش جایزه
punishment پادافره مجازات
antioxidant پاداُکسندهپاداکسنده آنتی‌اکسیدان
counterintuitive پاددرون‌یافت خلاف شهود
dispute پادرایی اختلاف
intervention پادرمیانی مداخله
contrary پادسانی تضاد
king پادشاه
kingdom پادشاهی
counter-model پادنمونه مدل‌نقض
antithesis پادنهاده آنتی‌تز
contraposition پادنهش عکس نقیض (موافق)
Contraposition پادنهش
controversy پادنگرش اختلاف‌نظر
antisymmetric پادهمامون پادمتقارن
unusual پادورز مخالف
contrasting پادورزانه متضاد
objection پادورزی مخالفت
fly in the face of پادورزی کرد/کن مخالفت کرد/کن
despite پادکام
pole پادگاه قطب
on the contrary پادگونه بر عکس
opposite پادگونه مخالف
contradictory پادگویانه متناقض
contradiction پادگویی تناقض
dialetheia پادگویی راستگو تناقض صادق
contrast پادیست مقابل
oppose پادیستش
opposed پادیسته مخالف
opponent پادیستگر مخالف
counterfactual پاد‌باشا خلاف واقع
counter-example پاد‌نمونه مثال نقض
paradox پارادخش پارادکس، پارادوکس
Skolem's Paradox پارادخش اسکولم پارادوکس اسکولم
Burali-Forti paradox پارادخش بورالی-فورتی
Russell's paradox پارادخش راسل
Sorites paradox پارادخش سورایتس پارادوکس سورایتس
paradoxical پارادخشی پارادکسی، پارادوکسی
paradoxes of strict implication پارادخش‌های درتاهش سخت‌گیر پارادوکس‌های استلزام اکید
paradoxes of material implication پارادخش‌های درتاهش ماتکی پارادوکس‌های استلزام مادی
paraconsistent پاراهانسگار
Persian پارسی/پارسیان فارسی
mereology پارشناسی جزء‌شناسی
Parmenidean پارمنیدسی
torn پاره
constituent پاره جزء
ingredient پاره جزء
shard پاره
tear پاره کرد/کن
paddle پارو
cloth پارچه
fabric پارچه
particle پاریزه ذره
old پارینه قدیمی
detail پازه جزئیات
detailed پازه‌ای مشروح
pass پاس داد/ده
police پاسبان پلیس
response پاسخ
reply پاسخ
answer پاسخ
unanswered پاسخ داده نشده
answer پاسخ داد/ده
respond پاسخ داد/ده
in charge پاسخگو مسئول
in charge of پاسخگو مسئول
accountable پاسخگو
responsible پاسخگو
responsibility پاسخگویی مسئولیت
responder پاسخ‌دهنده
emphasis پافشاری
stress پافشاری کرد/کن تاکید شد/شو
footnote پانوشت
constraint پاوند محدودیت
clean پاک کرد/کن تمیز کرد/کن
genuine پاکنژاد اصیل
clean پاکیزه تمیز
hinder پاگیر کرد/کن
constant پایا ثابت
end پایان
finish پایان داد/ده
end پایان داد/ده
conclude پایان داد/ده
terminate پایان یافت/یاب
termination پایانش
final پایانی
finite پایان‌دار متناهی
finitely پایان‌دارانه
weekend پایان‌هفته آخر‌هفته
finished پایان‌یافته
commit پایبند شد/شو متعهد شد/شو
fidelity پایبندی وفاداری
faithfulness پایبندی وفاداری
commitment پایبندی تعهد
capital پایتخت
Python پایتون
permanent پایدار
tenable پایدار
persistent پایدار
stable پایدار
last پایدار ماند/مان
hold on پایداری کرد/کن صبر کرد/کن
overseeing پایش نظارت
valid پایمند معتبر
validity پایمندی اعتبار
endurant پاینده کامل در هر بازه‌ی زمانی
survival پایندگی
baseline پایه
base پایه
grade پایه سطح
basis پایه
base-10 پایه ۱۰
lay پایه گذارد/گذار
found پایه گذارد/گذار
basic پایه‌ای
establish پایه‌ریزی کرد/کن تأسیس کرد/کن
establishing پایه‌گذاری تاسیس
hierarchy پایگان
hierarchical پایگانی سلسله مراتبی
database پایگاه‌داده
Databases پایگاه‌های داده
autumn پاییز
fall پاییز
bottom پایین
down پایین
degenerate پایین آمد/آی تنزل یافت/یاب
lower پایین‌تر
loyal پای‌بند وفادار
gradual پای‌پایه تدریجی
potential پتانسیل
token پته توکن
ticket پته بلیت
sledgehammer پتک
distribute پخش کرد/کن توزیع کرد/کن
release پخش کرد/کن منتشر شد/شو
publisher پخشگر ناشر
publisher-subscriber پخشگر-خواهان
distributed پخش‌شده توزیع‌شده
perdurant پخش‌شده در زمان
distributive پخش‌پذیری
publication پخش‌کردن انتشار
distribution پخش‌کردن توزیع
defense پدافند دفاع
defensive پدافندگری
father پدر
grandfather پدربزرگ
grandparents پدربزرگ و مادربزرگ
grandparent پدربزرگ و مادربزرگ
emergent پدیدار
apparent پدیدار ظاهری
appear پدیدار شد/شو
emerge پدیدار شد/شو
apparently پدیدارانه ظاهرا
Phenomenology پدیدارشناسی
phenomenon پدیده
phenomena of پدیده‌ی
demonstration پدیشیدن Padišidan, from Sogd. padēš "to show," ultimately from Proto-Ir. *apa-dais-, from *dais- "to show," cf. Av. daēs- "to show," related to andiš, → think. نشان‌دادن
admission پذیرش
acceptability پذیرشمندی مقبولیت
adoption پذیرفتن
admissible پذیرفتنی قابل قبول
acceptable پذیرفتنی قابل قبول
plausible پذیرفتنی
accepted پذیرفته‌شده
full پر
curvy پر پیچ و خم
fill پر کرد/کن
parameter پراسنجه پارامتر
parallel پراسو موازی
paralleled پراسوشده موازی‌شده
parallelism پراسوگروی موازی‌باوری
scatter پراکنده کرد/کن
Prior پرایور
pitch پرتاب
throw پرتاب کرد/کن
pitch پرتاب کرد/کن
orange پرتقال
light پرتو
ray پرتو
radiotherapy پرتودرمانی رادیوتراپی
radiologist پرتوشناس رادیولوژیست
radiology پرتوشناسی رادیولوژی
radiography پرتونگاری رادیوگرافی
radioactivity پرتوکُنشگریپرتوکنشگری رادیواکتیویته
cliff پرتگاه
massive پرجرم
massively پرجرمانه
glut پرخوری
payment پرداخت
payer پرداخت‌کننده
processing پردازش
process پردازش
discover پرده برداشت/بردار کشف کرد/کن
discovering پرده‌برداشتن اکتشاف
discovery پرده‌برداشتن کشف
stage پرده‌گاه صحنه
bold پررنگ
fuzzy پرزوار فازی
nurse پرستار
prompt پرسش
question پرسش
problem پرسمان مسئله
gettier problem پرسمان گتیه مسئله‌ی گتیه
problematical پرسمانی مشکل‌ساز
problematic پرسمانی مشکل‌ساز
precise پرسون دقیق
precisely پرسونانه دقیقا
preciseness پرسونی دقت
perceptron پرسپترون
query پرس‌و‌جو
inquiry پرس‌و‌جو استعلام
jump پرش
passionate پرشور
dramatic پرشور
best seller پرفروش
highlighted پرفروغ‌شده
concept پرمانه مفهوم
conceptual پرمانه‌ای مفهومی
enrich پرمایه ساخت/ساز غنی ساخت/ساز
bird پرنده/پرندگان
study پرهانه مطالعه
poset پرهنگرد مجموعه‌ی مرتب جزئی
circle پرهون دایره
circular پرهونی حلقوی
avoidance پرهیز
unavoidable پرهیز ناپذیر اجتناب‌ناپذیر
avoid پرهیز کرد/کن
caution پروا احتیاط
flight پرواز
take off پرواز کرد
flight پرواز کرد/کن
fly پرواز کرد/کن
permission پروانه
butterfly پروانه
allowing پروانه دادن
permitted پروانه داده شده اجازه داده شده
پروانه دهید اجازه دهید
let پروانه داد/ده اجازه داد/ده
permit پروانه داد/ده اجازه داد/ده
consent پروانه داد/ده رضایت داد/ده
allow پروانه داد/ده اجازه داد/ده
authorization پروانه‌دهی مجوز
cautious پرواگر محتاط
convinced پروخیده معتقد
coach پرورشگر مربی
case پرونده
flag پرچم
crisis پرژنه بحران
useful پرکاربرد
environment پرگیر محیط
environmental پرگیری محیطی
priority پرینی اولویت
physician پزشک
doctor پزشک
medicine پزشکی
medical پزشکی
thus پس
later پس
after پس از
p.m. پس از نیمروز بعد از ظهر
postpone پس افکند/افکن عقب انداخت/انداز
dismiss پس زد/زن رد کرد/کن
mammal پستاندار
son پسر
boy پسر
setback پسرفت
residue پسماند
suffix پسوند
suffixing پسوندیدن
successor پسین تالی
subsequent پسین
next پسین بعدی
posteriori پسینی
posterioricity پسینی‌بودن
footer پس‌آیند
background پس‌زمینه
repulsion پس‌زنی
afternoon پس‌نیمروز بعد از ظهر
behind پشت
back پشت
pushdown پشته‌ای
credit پشتوانه
support پشتیبانی
support پشتیبانی کرد/کن
back-end پشت‌سو
endorsement پشت‌نویسی
wool پشم
woolen پشمی
remorse پشیمانی ندامت
bridge پل
Platonic پلاتونی افلاطونی
plasma پلاسما
panther پلنگ
refugee پناهنده/پناهندگان
five پنج
fifty پنجاه
window پنجره
Thursday پنجشنبه
fifth پنجم
dream پندار
notion پنداره تصور/مفهوم
dream پنداره ساخت/ساز
notion of existence پنداره‌ی هستومندی مفهوم وجود
conception پنداشت تصور
Aristotle's Notion of Existence پنداشت ارستو از هستی وجود نزد ارسطو
Frege's Notion of Existence پنداشت فرگه از هستی وجود نزد فرگه
Meinong's Notion of Existence پنداشت ماینونگ از هستی وجود نزد ماینونگ
conceive پنداشتن تصور کردن
conceivable پنداشت‌پذیر قابل تصور
hidden پنهان
hide پنهان کرد/کن
conceal پنهان کرد/کن
secretly پنهانی مخفیانه
Penelope پنه‌لوپه
penguin پنگوئن
cheese پنیر
menu پهرست منو
index پهرست فهرست
listed پهرست شده لیست شده
index پهرست کرد/کن فهرست کرد/کن
monitor پهره‌گر صفحه‌ی نمایش
monitoring پهره‌گری مونیتورینگ
collocate پهلوی‌هم گذاشت/گذار
breadth پهنا عرض
vast پهناور وسیع
extent پهناوری وسعت
module پودمان
peat پوده تورب
apology پوزش عذرخواهی
apologize پوزش خواست/خواه عذرخواهی کرد/کن
snout پوزه
skin پوست
scalp پوست سر
shell پوسته
flaky پوسته‌پوسته
decay پوسیدگی
covering پوشاندن
covered پوشانده
coverage پوشش
cover پوشش
folder پوشه
volume پوشینه جلد
cover پوشینه جلد
currency پول
money پول
cash پول نقد
steel پولاد فولاد
pound پوند
void پوچ
null پوچ نال
dynamic پویا
explorer پویشگر
dynamics پویه‌شناسی
opinionated پَژانیدهپژانیده خودرأی
neuroscience پَی‌شناسیپی‌شناسی علوم اعصاب
filled پُرشدهپرشده
fractal پُرشِکنپرشکن فراکتال
variety پُرگونیپرگونی تنوع
population پُرینشپرینش جمعیت
populous پُرینهپرینه پرجمعیت
stamp پِیکهپیکه تمبر
opinion پژان pažân نظر
investigation پژوهش
research پژوهش
investigated پژوهش شده
investigator پژوهشگر
researcher پژوهشگر
Pi پی
infer پی برد/بر نتیجه‌گیری کرد/کن
go on پی گرفت/گیر
continue پی گرفت/گیر ادامه داد/ده
proceed پی یافت/یاب ادامه یافت/یاب
overhaul پیاده,کرد,کن
walk پیاده‌روی
implementing پیاده‌سازی
implementation پیاده‌سازی
implement پیاده‌سازی کرد/کن
onion پیاز
message پیام
ramification پیامد
consequent پیامد تالی
consequence پیامد
logical consequence پیامد گویایی پیامد منطقی
consequently پیامدانه نتیجتا
SMS پیامک
broadcast پیام‌گستری
continual پیاپی
frequently پیاپی کرارا
Pythagoras پیتاگوراس فیثاغورس
Pythagoreanism پیتاگوریان فیثاغوریان
work sth out پیدا کرد/کن
find out پیدا کرد/کن
emergence پیدایش
old پیر
old man پیر مرد
perimeter پیرامون محیط
surrounding پیرامون
circumstance پیرامون محیط
shirt پیراهن
designer پیرنگ‌گر طراح
follower پیرو
victory پیروزی
conditional پیروی شرطی
Indicative conditional پیروی آگاهشی شرطی اخباری
biconditional پیروی دوسویه دو شرطی
material conditional پیروی مادی شرطی مادی
follow پیروی کرد/کن
followed پیروی‌شده
ago پیش
predating پیش از
in advance of پیش از
already پیش از این
Before Common Era پیش از روزگار همدار پیش از دوران مشترک
b.c. پیش از زایش قبل از میلاد
facing پیش روی
preview پیش نمایش
advance پیش برد/بر
present پیشاست حاضر
presence پیشاستی حضور
immanence پیشاستی در همه‌جا حضور در همه‌جا
present پیشاستی داشت/دار حضور داشت/دار
pre-Socratic پیشاسکراتی پیشاسقراطی
thanks in advance پیشاپیش سپاس
precedence پیشایی تقدم
leading پیشتاز
earlier پیشتر
previously پیشتر قبلا
counter پیشخوان
advance پیشرفت
advanced پیشرفته
progressively پیشروندانه
progressive پیشرونده استمراری
progression پیشروندگی
progress پیشروی
suggestion پیشنهاد
recommendation پیشنهاد
proposal پیشنهاد
offering پیشنهاد دادن
proposed پیشنهاد شده
suggest پیشنهاد داد/ده
recommend پیشنهاد داد/ده
propose پیشنهاد کرد/کن
offer پیشنهاد کرد/کن
recommender پیشنهاددهنده توصیه‌کننده
draft پیشنویس
vocation پیشه
profession پیشه حرفه
career پیشه حرفه
job پیشه شغل
preposition پیشهل حرف اضافه
professional پیشه‌ای حرفه‌ای
jargon پیشه‌واژه اصطلاح
prefix پیشوند
prefix پیشوند
prefixing پیشوندیدن
Prefixing پیشوندیدن
Prefixing پیشوندیدن
prefixed پیشوندیده
present پیشکش هدیه
gift پیشکش
dedicate پیشکش کرد/کن تقدیم شد/شو
gift پیشکش کرد/کن
dedicated پیشکش‌شده
gifted پیشکش‌شده
plan پیشگار
precursor پیشگام
pioneering پیشگام
antecedent پیشگام مقدم
pioneer پیشگام
premise پیشگذارده مقدمه
preface پیشگفتار
prediction پیشگویی
prioritize پیشی داد/ده اولویت داد/ده
predecessor پیشین
preceding پیشین
previous پیشین
former پیشین
a priori پیشینی
predecessors پیشینیان
a prioricity پیشینی‌بودن
predetermined پیش‌آترمیده از پیش تعیین‌شده
before پیش‌از
presupposition پیش‌انگاری
default پیش‌انگاشته پیش‌فرض
profiler پیش‌بین
predicting پیش‌بینی
forecast پیش‌بینی
predict پیش‌بینی کرد/کن
dashboard پیش‌خوان داشبورد
prejudiced پیش‌داوری‌شده
provision پیش‌دیدن تدارک
front-end پیش‌سو
prototype پیش‌نمونه
prototypical پیش‌نمونه‌ای
prerequisite پیش‌نیاز
predefined پیش‌ویمندیده از پیش تعریف‌شده
prolegomenon پیش‌گفتار
foregoing پیش‌گفته
elephant پیل فیل
contract پیمان قرارداد
convention پیمان قرارداد
conventional پیمانی قراردادی
infidelity پیمان‌شکنی خیانت
conventionalist پیمان‌گرا قرارداد گرا
conventionalism پیمان‌گرایی قرارداد گرایی
traversal پیمایشی
irreparable پینه‌ناپذیر جبران‌ناپذیر
repairman پینه‌گر تعمیرکار
appendix پیوست ضمیمه
attach to پیوست کرد/کن
attach پیوست کرد/کن
continuum پیوستار
continuously پیوستانه
join پیوستن
continuous پیوسته
continuity پیوستگی
attached پیوست‌شده متصل‌شده
attaching پیوست‌کردن متصل‌کردن
relevance پیوند ربط
link پیوند
contact پیوند تماس
relation پیوند رابطه
relationship پیوند رابطه
consequence relation پیوند پیامد رابطه پیامد
link پیوند داد/ده
relate پیوند داشت/دار مربوط بود/است
contact پیوند یافت/یاب تماس گرفت/گیر
linked پیوندداده
related پیونددار مربوط
juncture پیوندگاه
relational پیوندی رابطه‌ای
bound up پیوند‌دار
attributable to پیوند‌دار به مربوط به
bolt پیچ
screw پیچ
maze پیچ و خم
intricate پیچیده
sophisticated پیچیده
complex پیچیده
complicate پیچیده کرد/کن
more complex پیچیده‌تر
complication پیچیدگی
complexity پیچیدگی
distorted پیچ‌خورده
kink پیچ‌خوردگی
fight پیکار کرد/کن مبارزه کرد/کن
arrow پیکان
body پیکر جسم
figure پیکر گرفت/گیر شکل گرفت/گیر
figure پیکره شکل
bodily پیکری بدنی
postcard پیک‌برگ کارت پستال
pursued پیگرد شده تعقیب شده
pursuit پیگرد,کرد,کن تعقیب,کرد,کن
chase پیگرد کرد/کن تعقیب کرد/کن
follow-up پیگیری
nervous پیی عصبی
respectively پی‌آیانه به‌ترتیب
inference پی‌برد نتیجه‌گیری
continuant پی‌دار ادامه‌دار
continuing پی‌دار ادامه‌دار
continued پی‌دار ادامه‌دار
continually پی‌داشتانه
continuation پی‌داشتن
successive پی‌در‌پی
beat پی‌در‌پی زد/زن
BCE پ‌ره پیش از میلاد
agile چابک
problem solving چاره‌یابی حل مسئله
schemata چارچوب
framework چارچوب
square چارگوش مربع
puddle چالاب گودال
challenge چالش
challenging چالشی
hole چاله
Chomsky چامسکی‌
Chomskyan چامسکی‌ای
poet چامه‌سرا شاعر
print چاپ
publishing چاپخش
publish چاپخش کرد/کن منتشر شد/شو
published چاپخش‌شده منتشرشده
unpublished چاپخش‌نشده منتشرنشده
publishing چاپخش‌کردن منتشرکردن
flattery چاپلوسی
knife چاکو چاقو
tea چای
umbrella چتر
why چرا
argument چراآوری استدلال
light چراغ
pasture چراگاه
reason چرایی دلیل
argue چرایی آورد/آور استدلال کرد/کن
reasons چرایی‌ها دلایل
fat چربی
wheel چرخ
rotation چرخش
turning point چرخشگاه نقطه عطف
cycle چرخه
vicious circle چرخه‌ی بیهوده دور باطل
ridiculous چرند
Church چرچ
dirty چرک
viscous چسبناک
sticky چسبنده
eye چشم
expect چشم داشت/دار انتظار داشت/دار
expectation چشمداشت توقع
notable چشمگیر قابل توجه
striking چشمگیر
remarkable چشمگیر
strikingly چشمگیرانه
remarkably چشمگیرانه قابل توجه
eminently چشمگیرانه
most interesting چشمگیرترین جالب‌ترین
glasses چشمیار عینک
sight چشم‌انداز
landscape چشم‌انداز
perspective چشم‌انداز
vision چشم‌انداز
blindfold چشم‌بند
eye-catching چشم‌ربا
taster چشنده/چشندگان
tasting چشیدن
fit in چفت کرد/کن
meaning چمار معنا
semantics چماریک معناشناسی
semantic چماریک معناشناسی
possible worlds semantics چماریک جهان‌های شدنی معناشناسی جهان‌های ممکن
semantically چماریکانه بطور معنایی
semantical چماریکی
possible-world semantics چماریک‌های جهان شدنی معناشناسی‌های جهان ممکن
relational semantics چماریک‌های پیوندی معناشناسی‌های رابطه‌ای
lawn چمن
grass چمن
grassland چمن‌زار
spoon چمچه قاشق
meaningful چم‌دار با معنا
ring چنبره حلقه
Ring چنبره حلقه
some چند
many چند
many-valued چند ارزشی
how many times چند بار
how many چند تا
poly-modal چند سویی
tournament چند هماوردی تورنمنت
multi-node چند-گره
idempotent چندبار شونده تکرار شونده
iteratively چندباره
iterative چندباره تکرار شونده
polygon چندبر
n-tuple چندتایی
polynomial چندجمله‌ای
ambiguous چندپهلو مبهم
ambiguousness چندپهلویی ابهام
ambiguity چندپهلویی ابهام
multi-choice چندگزینه‌ای
quantity چندی کمیت
multicellular چندیاخته‌ای چندسلولی
quantitative چندیمند
several چندین
multiple چندین
unquantified چندی‌نگذارده نامسور
quantified چندی‌گذارده تسویری
quantifying چندی‌گذاری
quantify چندی‌گذاری
quantification چندی‌گذاری
quantifier چندی‌گر سور
fork چنگال
such a چنین
such چنین
what چه
what are چه اند
how much چه اندازه چقدر
how چه اندازه چقدر
when چه زمانی
who چه کسی
four چهار
quadruple چهارتایی
Wednesday چهارشنبه
fourth چهارمین
countenance چهره
face چهره
portrait چهره‌نگاره پرتره
facial چهریگ مربوط به صورت
forty چهل
whom چه‌کسی
wood چوب
stick چوب
cane چوب‌دست عصا
qualia چونی
quality چونی کیفیت
qualify چونی نمود/نمای
qualified چونیمند
qualifier چونی‌نما
qualifying چونی‌نمایی
qualification چونی‌نمایی
left چپ
leftmost چپ‌ترین
poem چکامه شعر
hammer چکش
summary چکیده خلاصه
abstract چکیده
negotiation چک‌و‌چانه زدن مذاکره
dense چگال
density چگالی
condensed چگالیده
how چگونه
how چگونه
how do you do چگونه‌اید چطورید
how چگونگی
layout چیدمان
dominant چیره
conquer چیره شد/شو
dominate چیره کرد/کن
skilled چیره‌دست ماهر
skillfully چیره‌دستانه ماهرانه
skill چیره‌دستی مهارت
conquered چیره‌شده
predominantly چیره‌گرانه عمدتا
dominance چیرگی تسلط
thing چیز
stuff چیزها
Ceteris paribus چیزهای دیگر هموگ باشند
something چیزی
riddle چیستان معما
puzzle چیستان معما
nature چیستی ماهیت
China چین
disposal چینش
sex ژانه جنسیت
sexual ژانه‌ای جنسی
Jan. ژانویه
January ژانویه
profound ژرف
deep ژرف
fathom ژرف در یافت/یاب
meditation ژرفایش مراقبه
pondering ژرف‌اندیشی
deeper ژرف‌تر
German ژرمنی آلمانی
gene ژن
genetic ژنتیک
randomly کاتورانه بطور تصادفی
random کاتوره تصادفی
randomness کاتورگی
pine کاج
pineapple کاجدیس آناناس
pineal کاجی پینه‌آل
castle کاخ
work کار
labour کار
task کار وظیفه
enterprise کار بزرگ اقدام مهم
artwork کار هنری
affair کار و بار امر
work کار کرد/کن
efficient کارآمد
effective کارآمد اثربخش
efficiently کارآمدانه بطور موثر
effectively کارآمدانه بطور موثر
effectiveness کارآمدی اثربخشی
detective کارآگاه
usable کارا قابل استفاده
policy کاراه سیاست
efficiency کارایی
performance کارایی
high-performance کارایی بالا
user کاربر
use کاربرد
usage کاربرد
application کاربرد
misuse کاربرد نادرست
applicable کاربردپذیر
applied کاربردی
applicability کاربست‌پذیری قابلیت اجرا
card کارت
factory کارخانه
surgeon کاردپزشک جراح
campaign کارزار کمپین
expert کارشناس خبره
employer کارفرما
energy کارمایه انرژی
employee کارمند
officer کارمند
participle کارنام اسم‌مفعول
catalog کارنما کاتالوگ
caravan کاروان
verb کارواژه فعل
homework کارِ خانهکار خانه تکلیف
teamwork کارِگروهیکارگروهی
infinitive کارپایه مصدر
object کارپذیر مفعول
functionality کارکرد عملکرد
function کارکرد عملکرد
functionalism کارکردگرایی
operational کارکردی عملکردی
functional کارکردی عملکردی
staff کارکنان
functor کارکننده
workman کارگر
laborer کارگر/کارگران
worker کارگر/کارگران
director کارگردان
subject کارگزار فاعل
subtraction کاستن تفریق
shortcoming کاستی
skull کاسه‌ی سر جمجمه
paper کاغذ
wallpaper کاغذ دیواری
caffeine کافئین
Kafka کافکا
template کالب قالب
scheme کالب قالب
body کالبد جسم
anatomy کالبدشناسی
anatomical کالبدشناسیک
concrete کالبدین انضمامی
intention کامش قصد
intentionality کامندگی حیث التفاتی، قصدمندی
successful کامیاب موفق
succeed کامیاب شد/شو موفق شد/شو
successfully کامیابانه با موفقیت
success کامیابی موفقیت
intended کامیده مورد نظر
truck کامیون
mine کان معدن
Kant کانت
mitigate کاهش یافت/یاب
reducing کاهش‌دادن
reduced کاهش‌یافته
furniture کاچال مبلمان
dove کبوتر
pigeon کبوتر
bruise کبود کرد/کن
partridge کبک
coat کت
textbook کتاب درسی
where کجا
code کد
which کدام
which ones کدام‌ها
Mr. کدبان آقای
Mr کدبان آقای
coding کدکردن
economist کدیور/کدیوران اقتصاددان/اقتصاددانان
economical کدیورانه اقتصادی
economy کدیوری اقتصاد
economic کدیوری اقتصادی
falsity کذب
bound کران
horizon کران افق
bounded کراندار
range over کرانمند,روی محدود شد/شو
boundary کرانه
adverb کرانواژه قید
rent کرایه کرد/کن
carbon کربن
pragmatist کردارگرا عمل‌گرا
pragmatic کردارگرا عمل‌گرا
caterpillar کرم ابریشم
butter کره
factor کروند فاکتور
factorial کروَندیکروندی
crocodile کروکودیل
industry کروگی صنعت
industrial کروگیک صنعتی
function کریا Karyâ, from Av. kairya- "function;" cf. Mod.Pers. Laki karyâ "done," Awromâni kiriyây, kiria "to be done," from kar- "to do" (Mod.Pers. kar-, kardan "to do, to make;" Mid.Pers. kardan; O.Pers./Av. kar- "to do, make, build;" Av. kərənaoiti "he makes;" cf. Skt. kr- "to do, to make," krnoti "he makes, he does," karoti "he makes, he does," karma "act, deed;" PIE base kwer- "to do, to make") + -ya suffix of verbal adjectives and nouns (e.g. išya- "desirable," jivya- "living, fresh," haiθya- "true," maidya- "middle," dadya- "grain"); cf. Skt. kāryá- "work, duty, performance." تابع
Kripke کریپکی
cricket کریکت
individual کس فرد
person کس شخص
somebody کسی
someone کسی
one کسی
who کسی
cosine کسینوس
farmer کشاورز
agriculture کشاورزی
agricultural کشاورزی
cultivate کشت کرد/کن
vessel کشتی
wrestling کشتی
ship کشتی
elastic کشسان
country کشور
government کشورداری اداره
pulling کشیدن
froth کف
palm کف
floor کف
soapsuds کف اُشنانکف اشنان کف صابون
shoe کفش
crow کلاغ
raven کلاغ
skein کلاف
metropolis کلان‌شهر
hat کلاه
crook کلاهبردار
fraud کلاهبردار
fraud کلاهبرداری
lodge کلبه
kale کلم
cookie کلوچه
switch کلید
key کلید
church کلیسا
Kleene کلینی
kidney کلیه
renate کلیه‌دار
little کم
low کم
few کم
more or less کم و بیش
fall off کم شد/شو
rather کمابیش نسبتا
parenthese کمانک پرانتز
seldom کمتر
fewer کمتر
less کمتر
shy کمرو خجالتی
slightly کمی
rare کمیاب
committee کمیسیون
minimum کمینه
at least کمینه حداقل
minimal کمینه‌ای حداقلی
minimalist کمینه‌گرا حداقل‌گرا
weak کم‌زور ضعیف
weaker کم‌زورتر ضعیف‌تر
weakest کم‌زورترین ضعیف‌ترین
weakness کم‌زوری ضعف
weakening کم‌زور‌سازی تضعیف
recondite کم‌شناخته
shallow کم‌ژرفا nažal کم‌عمق
get over کنار آمد/آی
get along کنار آمد/بیا
pull out کنار کشید/کش
dispense with کنار گذاشت/گذار
bypass کنار گذشت/گذر
annotation کنارنویسی حاشیه‌نویسی
bypass کنارگذر
curious کنجکاو
Curiosity کنجکاوی
action کنش عمل
act کنش کرد/کن عمل کرد/کن
actual کنشمند فعلی
actually کنشمندانه در واقع
actualism کنشمندگروی بالفعل‌گرایی
actuality کنشمندی واقعیت
active کنشگر فعال
agent کنشگر عامل
activate کنشگر کرد/کن فعال کرد/کن
activity کنشگری فعالیت
present کنون حال
currently کنونانه در حال حاضر
current کنونی جاری
which که
who که
that که
that که
whereby که با آن
in which که در آن
wherein که در آن
myth کهن‌الگو اسطوره
mythological کهن‌الگویانه اساطیری
oldest کهن‌ترین قدیمی‌ترین
galaxy کهکشان
minor کهین kehin
Quine کوآین
quantum کوانتوم
stroke کوبه ضربه
short کوتاه
short-term کوتاه زمان کوتاه مدت
shorter کوتاهتر
succinct کوتاه‌شده مختصر
brief کوتاه‌شده مختصر
succinctly کوتاه‌شده‌وار بطور مختصر
briefly کوتاه‌شده‌وار بطور خلاصه
fertilizer کود
child کودک/کودکان
furnace کوره
industrious کوشا
trying کوشش سعی
attempt کوشش
effort کوشش تلاش
Cauchy کوشی
attempting کوشیدن
Confucius کونفوسیوس
mountain کوه
alley کوچه
little کوچک
small کوچک
smaller کوچکتر
smallest کوچکترین
least کوچکترین
least upper bound کوچکترین کران بالا
contraction کوچک‌شدن انقباض
shrinking کوچک‌شونده
migration کوچیدن مهاجرت
cookie کوکی
minus کَمَنکمن منها
log کُندهکنده
tidal کِشندیکشندی
junior کِهترکهتر
tilt کژ کرد/کن کج شد/شو
pervert کژراه منحرف
deviation کژرفت انحراف
misdemeanor کژرفتاری جنحه
awry کژروانه منحرف
awry کژرونده منحرف
illusion کژپنداره خیال باطل
identity کیستی هویت
bag کیسه
bag کیف
wallet کیف پول
chemistry کیمیا شیمی
alchemist کیمیاگر
chemical کیمیایی شیمیایی
hatred کینه نفرت
spite کینه
King کینگ
cosmos کیهان
cosmic کیهانی
cosmological کیهان‌شناختی
cosmology کیهان‌شناسی
cake کیک
garage گاراژ
carriage گاری
gas گاز
Galileo گالیله
pace گام
phase گام فاز
step گام
recursion step گام بازگشت
step گام برداشت/بردار
stage گامه صحنه
step-by-step گام‌به‌گام
date گاهداد تاریخ
calendar گاهشمار تقویم
sometime گاهی
occasionally گاهی
sometimes گاهی
periodically گاه‌به‌گاه
cow گاو
bull گاو نر
lava گدازه
transition گذار انتقال
putting گذاردن
passage گذر
path گذر مسیر
passing گذر کردن عبور کردن
cross گذر کرد/کن عبور کرد/کن
go through گذر کرد/کن
interim گذرا موقت
transitive گذرا متعدی
provisional گذرا موقت
transient گذرا موقت
temporary گذرا موقت
permittivity گذردهی
throughput گذردهی
password گذرواژه رمز عبور
routing گذریابی مسیریابی
last گذشته قبل
past گذشته
aside گذشته از
cherish گرامی داشت/دار
respect گرامیداشت احترام
gravity گرانش
gravity گرانی ثقل
Gricean گرایسی
tending گرایش تمایل
tendency گرایش
trend گرایش
attitude گرایش
incline گرایش داشت/دار
cat گربه
sketch گرته
sketch گرته زد/زن طراحی کرد/کن
powder گرد پودر
round گرد
collect گرد آورد/آور جمع‌آوری کرد/کن
compiler گردآور کامپایلر
whirlpool گرداب
loop گردال حلقه
around گرداگرد
collection گردایه مجموعه
workflow گردش کار
tourist گردشگر
tourism گردشگری
neck گردن
disk گرده دیسک
compile گردهم آورد/آور کامپایل کرد/کن
walnut گردو
hungry گرسنه
warm گرم
heat گرم کرد/کن
bath گرمابه حمام
heating گرمایش
thermal گرمایی
node گره
tie گره
tie up گره خورد/خور
tie گره خورد/خور
group گروه
Group گروه
Abelian Group گروه آبلی
swarm گروه انبوه
crowd گروه بزرگی از مردم
group گروه کرد/کن
society گروهگان جامعه
socially گروهگانی اجتماعی
socioeconomic گروهگانی-کدیوری اجتماعی-اقتصادی
swarm گروهی پرواز کرد/کن
groupoid گروه‌واره
grouping گروه‌کردن
hostage گروگان
though گرچه
wolf گرگ
cry گریه
account گزارش
report گزارش
report گزارش داد/ده
indicative گزارشی اخباری
hermeneutics گزارندگی هرمنوتیک
proposition گزاره
statement گزاره estâtmân عبارت
state گزاره کرد/کن بیان کرد/کن
propositional گزاره‌ای
propositional function گزاره‌نما
general propositions گزاره‌های هروین گزاره‌های کلی
adjective گزارواژه صفت
harmful گزندرسان
election گزینش انتخاب
undecidable گزینش‌ناپذیر تصمیم‌ناپذیر
undecidability گزینش‌ناپذیری تصمیم‌ناپذیری
decidable گزینش‌پذیر تصمیم‌پذیر
decidability گزینش‌پذیری تصمیم‌پذیری
selector گزیننده
selection گزینه
option گزینه انتخاب
choice گزینه
eligible گزین‌پذیر واجد شرایط
consume گسارش مصرف
consumer گسارنده مصرف‌کننده
spreading گسترده
spread گسترده
extensive گسترده
widely گسترده
broader گسترده‌تر
extensivity گستردگی
vastness گستردگی
extend گسترش داد/ده
expand گسترش داد/ده
extended گسترش‌یافته
region گستره ناحیه
area گستره ناحیه
emission گسیلش
mission گسیلش ماموریت
emiter گسیلنده
emitting گسیلیدن
emitted گسیلیده
wide گشاده عریض
opening گشایش افتتاح
period گشتار دوره
circuit گشتراه مدار
travel گشت‌و‌گذار مسافرت
solving گشودن حل‌کردن
discourse گفتار
speech گفتار
verbal گفتاری کلامی
quote گفتاورد نقل‌قول
discussion گفتمان بحث
debate گفتمان بحث
discuss گفتمان کرد/کن بحث کرد/کن
debate گفتمان کرد/کن بحث کرد/کن
controversial گفتمان‌انگیز بحث برانگیز
discussed گفتمان‌شده بحث‌شده
syntactically گفت‌شناسانه بطور نحوی
syntax گفت‌شناسی نحو
syntactical گفت‌شناسیک نحوی
syntactic گفت‌شناسیک نحوی
dialogue گفت‌و‌گو
talk گفت‌و‌گو کرد/کن حرف زد/زن
flower گل
pear گلابی
petal گلبرگ
pot گلدان
vase گلدان
golf گلف
complain گله کرد/کن شکایت کرد/کن
throat گلو حلق
lose گم کرد/کن
lose گم کرد/کن
assignment گمارش تکلیف
assigning گماشتن
assignation گماشتن
assigned گماشته
likelihood گمان احتمال
doubt گمان شک
plausibly گمان می‌رود احتمالا
presumably گمان می‌رود احتمالا
likely گمان می‌رود احتمالا
guess گمانه زد/زن حدس زد/زن
doubtful گمان‌انگیز مشکوک
skeptical گمان‌گرایانه شک‌گرایانه
skepticism گمان‌گروی شک‌گرایی
Skepticism (Scepticism) گمان‌گروی شک‌گرایی
misleading گمراه کننده
pervert گمراه شد/شو منحرف شد/شو
mislead گمراه کرد/کن
misleadingness گمراه‌کنندگی
lost گمشده
manage گنارش
manageable گنارش‌پذیر
management گنارمان مدیریت
manager گنارگر مدیر
managed گناریده
guilt گناه
guilty گناهکار مجرم
treasure گنج
vessel گنجانه ظرف
container گنجانه ظرف
volume گنجایش
capacity گنجایش ظرفیت
sparrow گنجشک
dumb گنگ
disambiguate گنگی زدود/زدا ابهام‌زدایی شد/شو
cradle گهواره
rarely گهگاه به‌ندرت
occasional گهگاهی
evidence گواه شاهد
documentary گواهمند مستند
documentation گواهمندسازی
document گواهمندی مستند
license گواهینامه
ironically گواژانه بطور طعنه‌آمیز
irony گواژه
ironic گواژیک
tomatoe گوجه‌فرنگی
tomato گوجه‌فرنگی
hole گودال
Gödel-Rosser گودل-راسر
Goodman گودمن
tomb گور قبر
sheep گوسپند گوسفند
ear گوش
listen گوش داد/ده
meat گوشت
beef گوشت گاو
corner گوشه
harsh گوش‌خراش
various گوناگون
diversity گوناگونی
species گونه
genre گونه
type گونه نوع
kind گونه نوع
typical گونه‌وار نوعی
typically گونه‌وارانه در بیشتر موارد
wedge گوه
essence گوهر جوهر، ذات
quintessence گوهر پنجم عنصر پنجم
essentially گوهرانه بطور ذاتی
essential گوهری اساسی
sulfur گوگرد
sphere گوی
rational گویا
logic گویایی
logic گویایی منطق
Logic B گویایی B منطق B
Logic E گویایی E منطق E
Logic R گویایی R منطق R
Positive Free Logic گویایی آزاد افزوده منطق آزاد مثبت
Neutral Free Logic گویایی آزاد نتار منطق آزاد خنثی
Negative Free Logic گویایی آزاد کاسته منطق آزاد منفی
Classical logic گویایی آموزگاهی منطق کلاسیک
Provability logic گویایی آوین‌پذیری منطق اثبات پذیری
mathematical logic گویایی انگارشی منطق ریاضی
Many-valued logic گویایی بسیار ارزشی منطق چند ارزشی , منطق بسیار ارزشی
Infinite-valued logic گویایی بی‌پایان ارزشی منطق بی‌نهایت ارزشی
Linear Logic گویایی ختی منطق خطی
Intuitionistic logic گویایی درون‌یافت‌گروی منطق شهودی , منطق شهودگرایی
First-order logic گویایی رایه‌ی یکم منطق مرتبه‌ی اول
Categorical Logic گویایی رسته‌ای منطق حملی
Modal Logic گویایی سویی منطق موجهات
normal modal logic گویایی سویی هنجار منطق موجهات نرمال
Quantified modal logic گویایی سویی چندی‌گذارده منطق موجهات محمولی
Propositional modal logic گویایی سویی گزاره‌ای منطق موجهات گزاره‌ای
Non-monotonic logic گویایی نایکنواخت منطق نا یکنواخت
Predicate Logic گویایی واخته‌ها منطق محمول‌ها
Fuzzy Logic گویایی پرزوار
Relevance logic گویایی پیوند منطق ربط
Relevant logic گویایی پیوند منطق ربط
Multiple-valued logic گویایی چند ارزشی منطق چند ارزشی
Kreisel–Putnam logic گویایی کرایزل-پاتنم منطق کرایزل-پاتنم
Propositional Logic گویایی گزاره‌ای منطق گزاره‌ای
Classical Propositional Logic گویایی گزاره‌ای آموزگاهی منطق گزاره‌ای کلاسیک
logical گویاییک منطقی
logician گویایی‌دان منطقدان
Modern Logicians گویایی‌دانان روزگار نو منطق‌دانان دوره جدید
Free Logics گویایی‌های آزاد منطق آزاد
Substructural Logics گویایی‌های زیرساختاری
Sub-classical logics گویایی‌های فروآموزگاهی منطق‌های فروکلاسیک
Non-classical logics گویایی‌های ناآموزگاهی منطق‌های ناکلاسیک
Relevance logics گویایی‌های پیوند منطق‌های ربط
Relevant logics گویایی‌های پیوند منطق‌های ربط
Extended logics گویایی‌های گسترش‌یافته منطق‌های گسترش‌یافته، گویایی‌های فراکلاسیک
affixing relevant logics گویایی‌هایِ پیوند وندیگویایی‌های پیوند وندی منطق‌های ربطِ وندی
logicism گویایی‌گرایی منطق‌گرایی
logicism گویایی‌گروی منطق‌گرایی
speaker گوینده
logically گوییکانه بطور منطقی
bus گُذربَرگذربر اتوبوس
faith گِرَوِشگروش ایمان
secular گیانی
plant گیاه
herbal گیاهی
universe گیتی
physics گیتیک فیزیک
physically گیتیکانه بطور فیزیکی
physicist گیتیکدان فیزیکدان
physical گیتیکی
confused گیج
confuse گیج کرد/کن
confusing گیج‌کننده
issue گیر مشکل
entangled گیر افتاده
entangle گیر افتاد/افت
fascinating گیرا
attractive گیرا جذاب
interesting گیرا جالب
attraction گیرایی جذابیت
receiver گیرنده
vise گیره
mention یاد کرد/کن ذکر شد/شو
learn یاد گرفت/گیر
mnemonic یادآور
reminiscent یادآور
remainder یادآور
memory یادبود خاطره
memorial یادگار
hangover یادگار
learner یادگیرنده/یادگیرندگان
learning یادگیری
machine learning یادگیری ماشین
team یارگان تیم
relief یاری
help یاری کرد/کن کمک شد/شو
auxiliary یاریگر کمکی
helpful یاری‌بخش
finding یافتن
heuristic یافتیک اکتشافی
Yankee یانکی
absurd یاوه نامعقول
ruby یاکند یاقوت
ice یخ
fridge یخچال
refrigerator یخچال
theologian یزدان‌شناس متکلم
theology یزدان‌شناسی الهیات
itemise یوتریدن
item یوتَریوتر مورد
attack یورش حمله
rush یورش برد/بر
attacker یورشگر/یورشگران مهاجم/مهاجمان
York یورک
Greco-Roman یونانی-رومی
Greek یونانی/یونانیان
yoga یوگا
some یک
one یک
a یک
a prime یک شماره‌ی نخستین یک عدد اول
one-dimensional یک وامونی یک بعدی
one-to-one یک-به-یک
one-one یک-یک
unit یکا واحد
union یکایش اجتماع
once یکبار
unique یکتا
uniquely یکتاوار
uniqueness یکتایی
pooling یکجا کردن
conform یکجور کرد/کن
solid یکدست
uniform یکدیس
uniformly یکدیسانه
uniformity یکدیسی
sincerity یکرنگی
alike یکسان
straight یکسره
keenly یکسره کاملا
Sunday یکشنبه
prime یکم اول
monotone یکنواخت
monotonicity یکنواختی
Monotonicity یکنواختی
Monotonicity of entailment یکنواختی دمداشت
single یکه منفرد
integrate یکپارچه کرد/کن
integration یکپارچه‌سازی
integrity یکپارچگی
either of یکی از
unify یکی کرد/کن
merge یکی کرد/کن ادغام شد/شو
unified یکی‌شده
monolith یک‌تکه
monolithic یک‌تکه
somehow یک‌جوری
a bit یک‌خرده
eighth یک‌هشتم
quarter یک‌چهارم
monist یگانه‌گرا
monism یگانه‌گروی
unity یگانگی وحدت
3-valued ۳-ارزشی
4-valued ۴-ارزشی
blonde ⟨مو⟩ طلایی
واپسین بروزرسانی ۱۵:۱۴:۱۲ ، ۱۴۰۳/۱۱/۱۲ برابر با Fri Jan 31 15:14:12 UTC 2025